حقوق بنیادی انسانها حقوق پذیرفته شدهی جهانی است که نباید در هیچ بستر فرهنگی دچار دیگردیسی شود. اما متأسفانه چنین نشده است. در بسترهای خاص، حتا به حقوق اساسی انسانها رنگ و بافت فرهنگی-اجتماعی ویژه میدهند. این رویکرد در کشورهای غیر دموکراتیک پررنگتر و وحشتناکتر است. زیرا کشورهای که فرهنگ دموکراتیک در آن حاکم نشده است، به حقوق و آزادیهای افراد توجهی چندانی نمیکند. حقوق آزادیهای بنیادی انسانها قربانی منافع تعریفشدهی جمع خاصی میشود که قدرت و ثروت ملی را به نفع دوام حاکمیت خود مصادره میکند. افغانستان یکی از این جوامع است.
با توجه به 19 سال تجربهی نسبی دموکراسی و تلاش برای تساوی حقوق زنان و مردان، اما هنوز حقوق بنیادی زنان به گونهی جدی نقض میشود و حتا افراد و گروههای مشخص برای محدود کردن زنان آشکار تلاش میکنند. یکی از عوامل اساسی که سبب میشود تا حقوق زنان نادیده گرفته شود، ناآگهی اکثریت قاطع مردان از حقوق زنان است. این ناآگهی توأم با جهل مرکب که سوادزدگی محض است، فاجعهی غیر قابل تصوری را خلق کرده است. فاجعهی حق بجانب شمردن فرد برای مداخله در زندگی دیگران و اکثرن بانوان.
عامل دیگری که منجر به نقض آشکار حقوق بنیادی زنان در جامعه میشود، ساختارهای فرهنگی-اجتماعی است. باورها و تلقیهای که در این ساختارهای شکل میگیرند، برساخته میشوند و عملی میگردند، تبدیل به هنجارهای میشوند که جامعه به سختی میتواند از آن عبور کند. دخالت در امور زندگی شخصی دیگران و تجاوز بر حقوق بنیادی زنان یا تعیین تکلیف برای آنان از بیمارهای عام و فراگیر مردان افغانستانی است که به گونهی وحشتناک رواج دارد.
اینکه زنان امروز زنان دیروز نیستند باید پذیرفت. حتا اگر در وضعیت زندگی زنان تغییر جدی رونما نشده باشد، مردان و متصدیان امور باید بدانند که بدون حقوق برابر و احترام به حق و آزادی دیگران بدون درنظرداشت تعلقات جنسیتی جامعه به ثبات و توسعه نمیرسد. سنتهای ناپسند حقستیزی باید پایان پیدا کند. تأکید و تلاش برای تداوم سنت ناپسند و زشت حقستیزی در واقع درونی کردن تضادهای اجتماعی است تا اینکه در موقع مناسب دیگر سر برون کند نه به معنای از میان بردن آن. ممکن نیست با حقستیزی، نادیده گرفتن و انکار حقوق و آزای دیگران به جامعهی سالم رسید.
انسان امروز، انسان حقمحور است نه تکلیفمحور، این حقمحوری تنها به مردان محدود نمیشود، زنان نیز با این رویکرد و نگاه وارد اجتماع میشوند. بسترهای فرهنگی-اجتماعی ساخته میشوند. سطح و چارچوب حقوق آزادیهای افراد در هر بستر فرهنگی بازتعریف میشوند، بستر فرهنگی-اجتماعی امروز افغانستان، نیاز شدید به بازاصلاح و بازنگری دارد تا بتواند حقوق و آزادیهای افراد را برتابد و در روشنای خواست و حق انسان امروزی بدون تعلقات جنسی، تحول یابد. در غیر آن هیچ روزنی برای زندگی با سعادت و با همی وجود نخواهد داشت.