کتابِ «رحِمِ پاره»، اثر تمنا ایثار، نویسندهی مهاجر افغانستانی به تازگی منتشر شده است؛ اثری که روایت تبعید، سرکوب و مقاومت را به زبانی زنانه، شخصی و اجتماعی درهم تنیده است. این کتاب، نهفقط صدای یک فرد، بلکه پژواکی است از رنج جمعی زنانی که پس از سقوط کابل در آگست ۲۰۲۱، از خانه، تاریخ و حافظهی اجتماعیشان حذف شدند.
نویسنده در اعلام خبر انتشار کتاب، نوشته است که این خبر حتا برای خودش نیز غافلگیرکننده بوده. او گفته است: «آوارهشدن هیچوقت یک انتخاب نیست؛ همیشه یک جبر است.» و از همین نقطه، کتاب «رحم پاره» بهعنوان صدای این جبر، از دل تبعید و انقطاع، متولد شده است. کتابی که نهتنها از ترک وطن میگوید؛ بلکه از بریدن زبان، حس تعلق، زمان و صدا نیز سخن میگوید؛ بریدنهایی که برای بسیاری از زنان افغانستان، هر روز تکرار میشوند.
«رحِمِ پاره» حاصل تکهتکه نویسی چند ساله است، نوشتنهایی که نویسنده-نامش را «آوارهنویسی» گذاشته است و آن را به چشم نوعی بقا و مقاومت در تبعید میبیند. این کتاب، تنها روایت شخصی یک زن مهاجر نیست؛ بلکه سندی است از رنج زنان-که صفحات تاریخ از بازتاب آن عاجز است.
کتاب، در مرز میان خاطرهنویسی، روایتِ مستند، و نوشتارِ فمینیستی قرار دارد. روایتی زنانه، از تجربهی تبعید، فرار، خشونت و بازسازی خویشتن در میانهای جهانِ ازهمپاشیده. این اثر، همانقدر که تجربهی شخصی است، حامل بار جمعی یک ملت نیز هست؛ ملتی که در آینهی صدای زنان خاموششده، تصویر رنجهایش را بازمیشناسد.
در معرفینامهی رسمی کتاب آمده است: «رحم پاره، تنها روایت شخصی یک زن و انسان مهاجر افغانستانی نیست، بلکه پژواک یک وجدان تاریخی است؛ واگویهای از دل تاریکی و انکار، صدایی برخاسته از درد، تبعید، فروپاشی، و بازایستادن. این کتاب، تلاشی است برای مستندسازی زخمهایی که گاه آنقدر عمیقاند که تاریخ رسمی از بازگو کردنشان عاجز میماند.»
کتاب، از فروپاشی کابل و سلطهی دوبارهی طالبان میگوید؛ اما در عین حال، این روایت صرفاً بیرونی نیست. «رحم پاره»، به لایههای نامریی ترس، دلهره، سکوت، اشتیاق به بقا و تلاش برای بازنویسی خویشتن میپردازد.
فریحه ایثار، نوشته است: «این کتاب صدای یک زن افغانستانی است که جداشدن و بُریدن را تجربه کرده و هنوز مینویسد… رحم پاره، کتاب شماست و کتاب همهی ماست.»
این درحالی است که سیاستهای گروه طالبان با حذف سیستماتیک زنان از آموزش، کار، رسانه، هنر و حضور اجتماعی همراهشده، انتشار چنین اثری نهتنها یک رویداد ادبی، بلکه اقدامی سیاسی، فرهنگی و تاریخی است.
این کتاب میتواند نقطهی آغاز گفتوگوهایی تازه دربارهی نقش زنان در سیر و ثبت تاریخ، روایتگری در تبعید، و ساختن آیندهای متفاوت باشد؛ آیندهای که در آن، «صدا» حذفشدنی نباشد.