در دو دهه گذشته، نظام آموزشی افغانستان شاهد پیشرفتی چشمگیر بود که در آن زنها نقش محوری ایفا میکردند؛ حضور گسترده معلمان زن و افزایش قابل توجه تعداد دانشآموزان دختر، نمادی از تغییرات مثبت فرهنگی و اجتماعی در کشور بود. طوریکه پیش از بازگشت گروه تروریستی طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، در افغانستان حدود ۲۴۵ هزار معلم بود که یکسوم آنها را زنان تشکیل میدادند. حضور گسترده معلمان زن در مکتبهای دولتی و خصوصی بهویژه در کابل، جایی که بیشتر از ۶۰ درصد معلمها زنان بودند، نمادی از پیشرفت در حوزه آموزش و نقش محوری زنان در این عرصه به شمار میآمد. همچنان بیشتر از ۲٫۵ میلیون دانشآموز دختر در سطح کشور مشغول تحصیل بودند که از میان هر ده دانشآموز چهار نفر آنها را دختران تشکیل میداد، که این موضوع نمایانگر رو به رشد جامعه به سمت آموزش گسترده زنان و دختران بود. در کنار آن تعداد دختران دانشجو در دانشگاهها نیز چشمگیر بود که بیش از صد هزار دانشجوی دختر در در دانشگاهها دانشجو بودند. این وضعیت، محصول سالها تلاش برای ارتقای حقوق و آموزش زنان در افغانستان محسوب میشد.
اما با بازگشت گروه طالبان، وضع به طرز چشمگیری تغییر کرد. این گروه ممنوعیت گستردهای برای تحصیل دختران بالاتر از صنف ششم اعمال کردند که پیامد آن تعطیلی بسیاری از مکتبهای دخترانه و بیکاری هزاران معلم زن بود. پس از آن بسیاری از معلمان زن از کار برکنار شدند و به دلیل نبود امکان کار در محیط آموزش مجبور به پذیرش مشاغل دشواری چون دستفروشی در روی جادهها و کارهای دیگر شدند. معلمهای که به کارشان ادامه دادند نیز حقوق شان تا حد زیادی کاهش یافت و در این میان معلمهای زن در وضعیت معیشتی بسیار نامناسب قرار گرفتند.
رخسار مهرابی، یکی از هزاران زن معلم است که پس از آمدن گروه طالبان مجبور به خانه نشینی شد و حالا بیشتر از سه سال است که برای یک فروشگاه صنایع دستی، لباس و وسایل تزئینی میدوزد، او که در یکی از مکاتب پسرانهی دولتی در شهر کابل به عنوان معلم ریاضی کار میکرد میگوید: «بیشتر از یازده سال معلم بودم و در این سالها بخش قابل توجه از انرژی ام را برای آموزش مصرف کردم، ولی زمانی که گروه طالب حکومت را گرفت، فقط چند ماه اجازهی کار داشتم که از مجموع آن فقط دو ماه معاش دریافت کردم و در نهایت به من و ۲۸ همکارم که زن بودند گفتند اجازه کار نداریم.»
بلقیس محمدی، نیز در جمع معلمهای است که پس از حاکمیت گروه طالبان مجبور به خانه نشینی شدند، او پس از تلاش برای یافتن کار حالا نزدیک به یک سال است که در یک مکتب خصوصی دوباره معلمی میکند، اما مقدار پولی که دریافت میکند بسیار ناچیز است و به گفتهی خودش، این مقدار پول توهین واضح به شغل و زحمتهای معلم است. «من بیشتر از هشت سال تجربه معلمی در مضمون فیزیک دارم، قبلا معاش خالصام ۱۳۵۰۰ افغانی در ماه بود که در کنار آن شاگرد خصوصی داشتم و میتوانستم هزنیههای زندگی را به خوبی تأمین کنم، ولی پس از حاکمیت گروه طالبان، بیکار شدم و پس از مدتی تلاش در یک مکتب خصوصی کار پیدا کردم، ولی مقدار معاش که حالا میگیرم حتا نیم معاش قبلی نیست. در هفته ۳۶ ساعت کار میکنم که هر ماه نزدیک ۱۵۰ ساعت میشود و مقدر پولی که در بدل هر ساعت تدریس میگیرم کمتر از ۴۰ افغانی است.»
به گفتهی بلقیس، در مکتبی که او تدریس میکند، نزدیک به ۹۰۰ نفر شاگرد دارد و حد وسط فیسی که ماهانه از هر شاگرد میگیرد، 750 افغانی است، مجموع پرسونل مکتب ۳۰ نفر است، حد وسط معاش که به کارمندان پرداخت میکند، ۹۰۰۰ افغانی است، این یعنی در آمد خالص صاحب مکتب در هر ماه بیشتر از ۲۵۰ هزار افغانی است و در این طرف تعدادی زیادی از معلمهای هستند که مورد سواستفاده قرار میگیرند و مجبور هستند در برابر پول ناچیز کار میکنند.
البته که این موارد تنها برای معلمهای زن نیست، بلکه معلمهای مرد نیز با این مشکلات درگیر هستند، پرداختهای کم، زندگی در خانههای کرایهای با شرایط ناپایدار و نبود امنیت شغلی نمونههایی از این مشکلات است.
فرهاد (مستعار)، در یک مکتب دولتی در کابل معلم است و ماهانه بین هشت تا ده هزار افغانی معاش دریافت میکند، او در گفتوگو با نیمرخ، وضعیت معلمها در شرایط اکنون را فاجعهبار توصیف میکند و در ادامه میگوید؛ من قبلا روزانه دو شیفت کار میکردم و میتوانستم هزینههای زندگی را پرداخت کنم، ولی یک سال بعد از تسلط طالبان به دستور ریاست معارف شهر، یک شفت کاری ام حذف شد و حالا فقط قبل از ظهر تدریس میکنم و ادامه روز را در خانه بیکار هستم.
او با انتقاد از حاکمیت گروه طالبان میگوید: «گروه طالبان تمام دستآوردهای آموزشی را از بین برده است و یکی از ملموسترین آن منع آموزش دختران بالاتر از صنف ششم است، همچنان وضع محدودیتهای شدید بر پوشش اجباری بر معلمها دانش آموزان نیز بخش دیگر آن است. من دو بار توسط نیروهای امر به معروف به خاطر نداشتن ریش و نپوشیدن کلاه به اداره مکتب برده شدم و اخطاریه گرفتم، من ریش ندارم و دوست هم ندارم که ریش بگذارم، ولی آنها به کیفیت درسی و نظام آموزشی توجه نمیکند و هر هفته برای بررسی لباس معلمها و شاگردان به مکتب میآیند؛ من خودم شاهد هستم که بیشتر از هفت نفر شاگردانم به خاطر همین قیودات مکتب را ترک کردهاند. زیرا قوانین که گروه طالبان آن را دنبال میکند، با ارزشهای امروزی سازگار نیستند و شاگردان را سرخورده میکند.»
به گفتهی فرهاد، تنبه شاگردان یکی از موارد بسیار جدی است که پس از حاکمیت گروه طالبان هر روز در حال رشد است. ویدیوها و گزارشهای زیادی در رسانهها و فضای مجازی نشر شده که گویایی بدتر شدن وضعیت است. در این میان تنبه و فشار برای رعایت حجاب و پوشش طالبانی در برابر دانشآموزان دختر همواره بهصورت غیررسمی و رسمی اعمال میشود. گروه طالبان پس از منع آموزش دختران بالاتر از کلاس ششم در مقاطع ابتدایی نیز محدودیتهایی زیادی وضع کرده که باعث کاهش حضور آنها و ترک زودهنگام تحصیل شده است.
در کنار تمام محدودیتها و چالشهای که از سوی گروه طالبان در برابر آموزش ایجاد شده، آموزش آنلاین به عنوان یکی از راههای امید برای ادامه تحصیل دختران بالاتر از کلاس ششم پیگیری میشود، این پروژهها تلاش میکنند با استفاده از فناوری محدودیتهای آموزشی را تا حدی کاهش دهند و زمینه ادامه تحصیل برای دختران علاقهمند فراهم کنند. این آموزشها شامل ویدیوهای درسی، جلسات زنده و برگزاری کلاسهای مجازی است. با این حال، آموزش آنلاین با چالشهای فنی و زیرساختی متعددی مانند محدودیت دسترسی به اینترنت پرسرعت، نبود امکانات سختافزاری کافی، مشکلات برق و ضعف پوشش اینترنت در مناطق روستایی روبهرو است. بسیاری از شاگردان مناطق دورافتاده به دلیل نبود زیرساختهای لازم، امکان استفاده کامل از این آموزشها را ندارند و این امر نشان میدهد که آموزش آنلاین نمیتواند بهصورت کامل جایگزین آموزش حضوری شود مگر آنکه زیرساختها بطور گسترده توسعه یابند.
سیما مرجان، دختر ۱۶ سالهای است که پس از منع آموزش دختران در یک مکتب آنلاین درس میخواند، در گفتوگو با نیمرخ شرایط دسترسی به امکانات آموزشی انلاین را دشوار توصیف کرد و در ادامه گفت: «به سختی میتوانم انترنیت بگیرم تا در کلاسها شرکت کنم و بسیار وقتها مجبور میشوم به خانهی دوستانم بروم تا وایفای آنها استفاده کنم و ویدیوهای آموزشی را دانلود کنم.»
در کنار آموزش آنلاین یکی از مهمترین محورهای مقاومت در برابر ممنوعیتهای طالبان، ایجاد شبکههای آموزش زیرزمینی و پنهان در سراسر افغانستان است. زنان معلم و فعالان آموزشی با خطرات فراوان، در خانهها و مکانهای خصوصی، مدارس مخفی ایجاد کردهاند که به نام «مکاتب زیرزمینی» شناخته میشوند. این مکتبها ساده اما پر از امید، محیطهای کوچکی هستند که دختران نوجوان و جوان در آن به آموزش ادامه میدهند. این سازوکار آموزشی در دور اول حاکمیت گروه طالبان در دهه ۹۰ میلادی نیز فعال بوده است؛ زمانی که زنان افغانستان در برابر سرکوب و خشونت، آموزش را بهصورت مخفیانه در جلسات خانگی پیگیری میکردند. امروز نیز این مدل با هماهنگی معلمها و با بودجههای محدود اقتصادی دوباره احیا شده است. این مکتبهای زیرزمینی علاوه بر آموزش معمول، بر مهارتهای عملی مانند آرایشگری، خیاطی نیز تمرکز دارند تا در کنار آموزش مضامین مکتب، توانمندسازی اقتصادی و خوداتکایی زنان را نیز فراهم کند. این حرکت به عنوان یک موج گسترده اما پنهان از آموزش و مقاومت زنانه شناخته میشود که علیرغم سرکوب و تهدیدهای طالبان، مقاومت خاموش و همبستگی اجتماعی قابلتوجهی را به وجود آورده است.
گیتا و مهسا (مستعار)، دو خواهری است که پس منع آموزش دختران بالاتر از کلاس ششم در کابل، به حمایت برادرش که در امریکا زندگی میکند، مهمانخانه اش را تبدیل به کلاس آموزشی برای دختران کرد و حالا بیشتر از دوسال است که نزدیک به 30 دختر را آموزش میدهد، به گفتهی مهسا، او و خواهرش که هر دو دانشجو بودند، پس از بسته شدن دانشگاهها تصمیم گرفتند، دختران محروم از آموزش را دور هم جمع کنند و در کنار مضامین مکتب آرایشگری نیز آموزش میدهند. «من دانشجوی سال سوم مهندسی در دانشگاه پولیتخنیک بودم و خواهرم نیز سال آخر اقتصاد در دانشگاه کابل بود، وقتی دروازه دانشگاه بسته شد، برادرم پیشنهاد داد که دختران که از مکتب رفتن منع شدند را در خانه درس بدهیم، بعدها یک خانم دیگر نیز مارا حمایت کرد تا آرایشگری را آموزش بدهیم.»
حالا این دوخواهر در کنار تعدادی زیادی از معلمها، فعالان آموزشی و مکتبهای زیر زمینی دیگر تلاش میکنند تا محدودیتهای آموزشی گروه طالبان را دور بزنند و دختران را در این راه حمایت کنند.
مهریه ساقی، خانم ۴۲ سالهای است که در دور اول حاکمیت گروه طالبان در ولایت هرات در مکتبهای زیر زمینی آموزش دیده و پس از سقوط دور اول حاکمیت این گروه و باز شدن دوباره مکتبهای دخترانه در یکی از مکتبهای ولایت هرات تا سال گذشته معلم بود و حالا در پاکستان زندگی میکند در گفتوگو به نیمرخ گفت: «من خودم تجربهی محرومیت از آموزش را دارم، زمانی که گروه طالبان در دههی ۹۰ میلادی بر افغانستان مسلط شد، دختران از آموزش عصری منع شد و در محله ما یک خانم همراه با شوهرش که داکتر بودند و آن خانم حالا وفات کرده، تعدادی از دختران را در خانه اش آموزش میداد.»
به گفتهی خانم ساقی، مکتبهای زیر زمینی، یکی از قویترین بخش مقاومت در برابر گروه طالبان است که جوانههای امید را برای دختران زنده نگه میدارد و این را زمانی متوجه میشویم که این دختران چند سال بعد خودشان را در جاهای بهتری نمایان کنند.
به باور او؛ بازگشت طالبان به قدرت، نه تنها دستاوردهای دو دهه گذشته در حوزه آموزش دختران را با خطر جدی مواجه کرده است، بلکه باعث شده تا جامعه افغانستان از نیروی انسانی ارزشمندی محروم بماند که تأثیرات آن در بلندمدت به سلامت اجتماعی و اقتصادی کشور آسیب خواهد زد. «آموزش آنلاین و ایجاد مکتبهای زیرزمینی به عنوان راهکارهای مقاومت و حفظ حق تحصیل اهمیت فراوانی دارد که باید توسط تاجران و کسانی توانایی حمایت را دارند، کمک مالی و تکنولوژیکی شود، این راهکار میتوانند فرصت را برای ادامه آموزش در شرایط دشوار فراهم کند.»
این همه در حالی است که بحران آموزش در افغانستان نه تنها حاصل سیاستهای سرکوبگرانه گروه تروریستی طالبان است، بلکه نمادی از بیعملی جامعه جهانی در برابر نقض آشکار حقوق بشر نیز میباشد، میلیونها دختر در افغانستان از حقوق ابتدایی خود محروم شدهاند، ولی واکنشهای بینالمللی محدود به بیانیهها و قطعنامههای بیتاثیر بوده است. با آنکه مقاومت بیوقفه زنان و دختران افغانستان در برابر جهل طالبانی همچنان ادامه دارد و امید به آیندهای روشنتر را زنده نگه داشته است. اما این مقاومت نیازمند حمایت عملی و جدی جامعه جهانی است تا حق آموزش و عدالت اجتماعی در افغانستان در زیر سلطهی گروه طالبان نابود نشود.


