بحران کودکان کار در افغانستان به ویژه در کابل، بازتاب دهنده وضعیت نامطلوب و چالشهای عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که پس از بازگشت گروه تروریستی طالبان به گونهی بیپیشنهای تشدید شده است، بر اساس گزارش سازمان نجات کودکان، شمار کودکان کار در افغانستان طی یک سال گذشته ۳۸ درصد افزایش یافته است. اکنون بیش از دو میلیون کودک به کمک فوری بشردوستانه نیاز دارند و طبق اعلام سازمان جهانی کار، بیش از نیمی از کودکان ۵ تا ۱۷ سال در افغانستان مشغول به کار هستند. این ارقام تکاندهنده، تصویری متفاوت و غمانگیزی را از آنچه گروه طالبان در گزارشهای رسمی خود ادعا دارد، نشان میدهد؛ آنها تعداد کودکان کار را تنها چند هزار نفر اعلام کرده و با انکار بحران، تلاش دارد چهرهای کنترلشده از وضعیت افغانستان به نمایش بگذارد.
اما پشت این آمارهای گزینشی و انکارها، واقعیت دیگر از فقر گسترده، بیکاری و رکود اقتصادی خانوادهها پنهان شده است که برای بقا تنها از مسیر کار کودکان میگذرد. پسران و دخترانی که دنیایی کودکانهیشان را در خیابانها با فروختن دستمال، تمیز کردن کفشها و همچنان در کارگاههای خیاطی سپری میکنند و با شانههای کوچکشان بار فقر خانوادهها و جامعه را بر دوش میکشند، به گونهی که بسیاری از این کودکان روزانه بیش از دوازده ساعت کار میکنند.
علی رضا، کودک 15 سالهای است که در ایستگاه نانوایی در منطقه برچی شهر کابل، هر روز از ساعت شش صبح تا هفت شام، بوتهای مردم را تمیز میکند و در کنارش اول صبح در دکانها «اسپند» دود میکند تا بتواند، هزینه زندگی خانوادهی شش نفرهاش را تأمین کند، برای او خیلی از چیزها معنای خودش را از دست داده است یا اصلا هنوز مفهومش در ذهن او شکل نگرفته و از بین رفته است، وقتی از دنیایی کودکانه حرف زده میشود او بدون مکث به تعداد نان که شب باید به خانه ببرد فکر میکند و میگوید: «مادرم در یک فارم سبزی کار میکند و تنهایی نمیتواند کرا و خرچ خانه را پیدا کند، پدرم از ساختمان پایین افتاده و فلج شده. سه خواهر دارم، دو خواهرم قالینبافی میکرد، باز کار شان تعطیل شد و حالا یکش با مادرم در فارم کار میکند، یک تایش مرض استخوان دارد و نمیتواند در فارم کار کند، یکی هم از خودم خوردتر است.»
مانند او هزاران کودک دیگر نیز در کابل زندگی میکنند که قبل از هر چیزی نگران بردن نان در خانه است، آنها قبل از طلوع آفتاب از خانه بیرون میشوند و تا رسیدن تاریکی شب در روی جادهها و مکانهای عمومی مجبور به کار هستند.
ماهگل 13 ساله یکی دیگر از کودکان کار است که نزدیک به چهارسال میشود در روی خیابانها کار میکند، به گفتهی او، کارش متفاوت است در فصل سرما که آلودگی هوا بیشتر میشود، ماسک میفروشد و در تابستانها پلاستیک و ساجق، ولی چیزی که همیشه برای او یکسان بوده فقر و بدبختی است.
ماهگل و چند کودک دیگر که بیشتر در یک ساحه کار میکنند در این مدت دوبار توسط نیروهای طالبان که برای جمعآوری کودکان کار و گداها از روی جادهها موظف هستند، به مرکز نگهداری کودکان در منطقهی بادام باغ کابل برده شده، جاییکه در واقع زندان کودکان است، او و سه کودک دیگر که چشمدید شان را اینگونه بازگو کردند:«در روزهای اول نامهای مارا لیست کرد، آدرس خانه و شماره تلفون گرفت و گفتند که دیگر نباید روی سرک و پیادهرو ها کار کنیم و ماهانه به شما پول میدهیم، ولی هیچ کاری نشد، یک روز مارا در موتر کاستر بالا کرد و به زندان برد، تا مادر و پدرهای ما نیامد، مارا آزاد نکرد.» به گفتهی ماهگل، وقتی برای بار دوم او را به مرکز نگهداری اطفال میبرند، پس از دو روز و با گرفتن تعهد از مادرش که نباید دخترش دیگر کار کند، اجازه میدهد او به خانه بیاید.
در همین حال صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد(یونیسف) در تازهترین گزارش خود اعلام کرده است که از هر چهار کودک در افغانستان، یک نفر علائم اضطراب دارد و از هر هفت نفر، یک کودک به افسردگی مبتلا است.
افزایش کار اجباری تنها بحرانی نیست که کودکان افغانستان در سایه گروه طالبان با آن روبرو هستند. بلکه یکی از ابعاد تاریکتر و کمتر گفتهشده، جذب کودکان در صفوف گروههای مسلح، بهویژه طالبان و دیگر گروههای تروریستی است.
گزارش وزارت خارجهی ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ تأیید میکند که گروه طالبان و دیگر گروههای افراطی، کودکان را از سنین پایین، گاه از دوازدهسالگی، بهعنوان سرباز، جاسوس، حامل مواد منفجره یا نیروهای پشتیبانی به خدمت میگیرند. بسیاری از این کودکان در مدارس مذهبی موسوم به «مدارس جهادی» آموزش نظامی میبینند و برای نبرد آماده میشوند. گزارش تأکید میکند که طالبان با جعل اسناد تولد و دستکاری در سن کودکان، آنها را به زور به این مدارس جذب میکنند و خانوادهها را تشویق به اجازهدادن به پیوستن فرزندانشان به صفوف خود مینمایند.
طالبان در اظهارات رسمی خود، استفاده از کودکان در فعالیتهای نظامی را ممنوع اعلام کرده است، اما شواهد نشان میدهد که در بسیاری از مناطق، خانوادهها بهدلیل فقر یا فشار مستقیم گروه طالبان مجبور به فرستادن کودکان خود به صفوف جنگجویان این گروه میشوند.
گزارش وزارت خارجه امریکا همچنان تأکید کرده است که در کنار گروه طالبان، گروههایی چون داعش خراسان و حتی برخی شاخههای مقاومت، از کودکان در نقشهای خطرناک استفاده میکنند.
علاوه بر این، این گزارش در مورد پدیده «بچهبازی» در میان صفوف گروه طالبان نیز یاد کرده و گفته است که کودکان پسر در میان نیروهای طالبان به عنوان ابزار استثمار جنسی و تفریح به کار گرفته میشوند و کودکان، به علت ترس از مجازات یا ننگ اجتماعی، غالباً در مقابل این سوءاستفادهها سکوت میکنند.
در ادامه وزارت خارجه آمریکا همچنین هشدار داده که گروه طالبان کودکان قربانی قاچاق انسان را در زندانها و بازداشتگاهها در کنار بزرگسالان نگه میدارند که به افزایش خطر سوءاستفاده جنسی، شکنجه و کار اجباری منجر میشود.
افزون بر این، اخراج کودکان مهاجر از کشورهای همسایه، بر شدت این بحران افزوده است، از آغاز سال میلادی جاری که موج بزرگ اخراج اجباری از کشورهای ایران و پاکستان آغاز شد، تعدادی زیادی کودکان بیسرپرست نیز در جمع اخراج شده بودند که گروه طالبان این کودکان را در مدارس مذهبی خود جابجا کردهاند؛ مدارسی که به جای آموزش و حمایت، آنها را در مسیر افراطگرایی و خشونت پرورش میدهد.
گروه طالبان به عنوان یکی از عوامل اصلی بحرانهای جاری و افزایش کودکان کار در افغانستان است، چرا که سیاستها و محدودیتهای این گروه بهطور مستقیم وضعیت کودکان و خانوادههایشان را در ناامنی قرار داده است؛ ممنوعیت کار زنان، باعث شده تا خانوادهها به شدت با کمبود درآمد مواجه شوند و برای تأمین نیازهای اولیه خود کودکان را مجبور به کار کنند. همچنان محدودیتهای شدید گروه تروریستی طالبان بر آموزش دختران و محروم ساختن کودکان از حق تحصیل، امکان بهبود و رهایی از چرخه فقر را از بین برده است. سرکوب آزادیها، بیثباتی در امنیت و مصادره منابع انسانی به سمت اهداف نظامی و ایدئولوژیک، شرایط را به گونهای رقم زده که کودکان نه تنها از حقوق ابتدایی خود محروماند، بلکه به عنوان ابزار در خدمت جنگ و استثمار قرار میگیرند.