نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

نادیده‌انگاری ساختاری زنان در افغانستان

  • نیمرخ
  • 20 اسد 1404
برای سایت

نویسنده: دل افروز

بنجامین فرانکلن در کتاب زندگی نامه‌اش گفته بود؛ «گاهی رنج یک انسان، بیش از درمان، نیاز به دیده‌‌شدن دارد.» نویسنده‌ی در قرن هجدهم که شاید تصور نمی‌کرد، روزی این حرفش در قرن بیست‌ و یکم، در سرزمینی به‌نام افغانستان، برای میلیون‌ها زن، معنای عینی پیدا کند؛ چون آنچه امروز زنان افغانستان را می‌فرساید، ویران می‌کند، فقط محرومیت نیست، نبود نان یا منع آموزش یا غیبت قانون نیست؛ بلکه ندیده‌شدن است. نادیده‌گرفته‌شدن در جهانی که گردش اطلاعات در کسری از ثانیه اتفاق می‌افتد و نمایش «رنج» و «قدرت» درون‌مایه‌ی اصلی اخبار رسانه‌ها را شکل می‌دهد… ولی رنج زنان افغانستان به گونه‌ی مطلق نادیده‌گرفته می‌شود.

در اوایل سلطه‌ی گروه طالبان درک نکرده بودم که ما زنان به‌ تدریج محو می‌شویم. گمان می‌کردم که این فقط یک دوره‌ی سخت است، شاید شبیه همان روزهایی که برق نمی‌آمد، انفجار می‌شد و یا گاهی مردی مرا از انجام چیزی/ کاری که دوست داشتم به‌دلیل زن بودنم منع می‌کرد و همیشگی نبود. روزهایی که آمدند و رفتند، بی‌آن‌که تأثیر عمیقی بر آرزوها و تلاش‌هایم بگذارند. ولی با گذشت هر روز حس کردم که صدایم را از دست می‌دهم و چهره‌ام به‌عنوان یک زن در اطرافم پذیرفته‌شدنی نیست و مردان جامعه به‌عنوان نیروی پنهان حاکمیت، زن بودن من و میلیون‌ها هم‌نوع مرا نادیده می‌گیرند. از آن روز به بعد فهمیدم اگر نتوانیم «رنج» مان را به‌عنوان یک زن بازگو کنیم، دیگر چیزی از ما باقی نخواهد ماند.

من از رنجی حرف می‌زنم که رنج مشترک بین یک زن افغانستانی و یک زن در اروپا نیست؛ زیرا این وضعیت حتا در تصور یک زن جهان‌‌اولی نمی‌گنجد، این چیزی است که فقط زنان افغانستان آن را تجربه کرده‌اند و دامنه‌اش هر روز زیر سایه‌ی شوم حاکمیت گروه طالبان گسترش می‌یابد.

زنان افغانستان امروز نه‌تنها با فقر و تحقیر و خشونت دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ بلکه با چیزی عمیق‌تر، با خطر ناپدید شدن اجباری مواجه هستند؛ چیزی که نه‌تنها به گونه‌ی فیزیکی از مکتب و دانشگاه در حال انجام است، بلکه حذف از حافظه‌ی جمعی، از چشم جهان و از وجدان مردان جامعه‌شان صورت می‌گیرد.

این محو تدریجی، این خاموش‌کردن آهسته‌ی صدا و چهره و حضور زن، چیزی ا‌ست که بیش از گروه طالبان، توسط جامعه‌ی مردسالار افغانستان امکان‌پذیر شده است. طالبان، طوری که می‌دانیم، یک گروه تروریستی مذهبی ا‌ست؛ اما نظامی را که ساختند، ریشه در بافت اجتماعی دارد. در خانه‌هایی که پدر، برادر، شوهر و پسر، نخستین مرزبانان حریم زن بودن‌ هستند و در جایی که مردان از زن انتظار اطاعت دارند نه اندیشه، حضور می‌خواهند نه صدا، و سکوت را نشانه‌ی وقار زن می‌دانند.

من از دردهایی می‌نویسم که دیگر نمی‌شود با واژه‌های تکراری بیان‌شان کرد. از اشک‌هایی که پشت اجاق‌ها در آشپزخانه‌ها با جبر فرو خورده شده‌اند، از لب‌هایی که در تاریکی چادری، حتا برای فریادزدن هم جای امنی نیافتند. این درد، تنها درد یک حکومت دیکتاتوری مذهبی نیست. این درد، میراثی ا‌ست که نسل به نسل بین مردان این سرزمین چرخیده است؛ مردانی که زن را تا زمانی پذیرفتنی می‌دانند که ساکت باشد، مطیع باشد، دیده نشود و حالا همان فرهنگ، از حیاط خانه‌ها به سیاست رسمی تبدیل شده است.

ما زنان افغانستان در خلأیی زندگی می‌کنیم که نه‌تنها قانون از ما دفاع نمی‌کند که حتا سنت و عرف و خانواده، ما را به فراموشی دعوت می‌کنند. زن بودن، باری ا‌ست بر دوش اطرافیان‌مان؛ چیزی که باید پنهان شود، سانسور شود. اگر لازم شد، حذف شود.

بسیاری از زنان امروز افغانستان، حتا اجازه ندارند درباره‌ی «روزگار خود» چیزی بگویند. حرف‌زدن از درد، دردآفرین‌تر از خود درد شده است؛ یک زن نمی‌تواند بگوید که چگونه محرومیت از تحصیل، او را از آینده‌اش جدا کرده، چون برادرش، یا شوهرش، یا پدرش، آن را خیانت به «دین الله» می‌داند، دیده‌شدن چهره‌ی زن، شنیده‌شدن صدای زن را ننگ می‌داند؛ زنان امروز نمی‌توانند بگویند که ضربه‌ای که از دست برادر یا پدر خورده‌اند، حتا از ضربه‌ی گروه طالبان بدتر و دردناک‌تر است.

حالا ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن مردها نقش طالبان خانگی را بازی می‌کنند؛ بی‌آن‌که ریش بلند یا تفنگ به‌دوش داشته باشند؛ مردهایی که به‌‌نام غیرت، به‌‌نام فرهنگ، به‌‌نام شرم، و گاهی حتا به‌‌نام عشق، زنان را از زندگی بیرون می‌رانند. این همان نظام طالبانی ا‌ست، فقط با ظاهری متفاوت. همان «منع»ها، همان «نه» گفتن‌ها، همان تعریف‌ها از «زن خوب» و «زن بد» هستند که به ‌جای فرمان ملا و طالب، از دهان پدر و شوهر و برادر می‌شنویم. و چیزی دردناک‌تر این‌ است که بسیاری از این مردها خود را ضد طالبان می‌دانند؛ اما درست به همان شیوه‌‌ی‌ طالبان عمل می‌کنند.

همچنان بخوانید

«سرگذشت ندیمه»؛ از دیستوپیای مارگارت اتوود تا پادآرمان‌شهر طالبان

توسعۀ جوامع در گرو مشارکت سیاسی زنان

حقیقت آپارتاید جنسیتی در پروژۀ سیاسی طالبان

این ندیده‌‌شدن و نشنیده‌‌شدن‌ها؛ آن‌چیزی‌ است که ما را در حال نابودی قرار داده است. زنان افغانستان امروز نیاز به دیده‌شدن دارند، نه به‌عنوان سوژه‌های ترحم یا تصویرهای خبری، بلکه به‌عنوان انسان. انسانی که حق دارد زیست کند، حق دارد بخواند، حق دارد انتخاب داشته باشد؛ انسانی که «صدا» دارد، نه صرفاً درد. دیده‌شدن به مثابه‌ی بودن و پذیرفته‌شدن؛ چیزی که هر انسانی فارغ از جنسیت حق دارد. ما نباید فقط در نقش مادر، همسر، یا خدمتکار دیده شویم، بلکه به‌عنوان موجودی مستقل، آگاه و کامل، خودمان را در ذهن جامعه و در حافظه‌ی تاریخ جا کنیم. این کار فقط با نترسیدن و فریادزدن، با نوشتن و قدرت کلمات، با مقاومت و ایستادگی امکان‌پذیر است.

ما زنان افغانستان، برای زنده‌ماندن، باید رنج‌مان را ثبت کنیم. باید بنویسیم، باید بگوییم، حتا اگر گوشی برای شنیدن نیست؛ چون اگر نگوییم، اگر ننویسیم، اگر سکوت کنیم، دیگر نه‌فقط صدای‌مان-که وجودمان به کلی از حافظه‌ی تاریخ پاک خواهد شد. طالبان آمده‌اند که حذف‌مان کنند؛ اما نیمی از این حذف، توسط همان‌هایی ممکن‌شده که قرار بود در کنار ما باشند. این جامعه، تا زمانی که مردانش، زن را به‌رسمیت نشناسند، از سلطه‌ی طالبان رها نخواهد شد. حتا اگر پرچم و تفنگ عوض شوند، این چیزی است که فقط با مقاومت، نوشتن، و خلق روایت زنانه و تاریخ مستقل که توسط خود زنان نوشته شده، امکان پذیر است.

در اخیر این که نباید دیگر مسأله‌ی ما تنها حاکمیت و حکومت طالبان باشد؛ علاوه‌بر آن، در فکر از بین بردن ریشه‌‌هایی باشیم که در اعماق باورهای اجتماعی ما جا خوش کرده است؛ این ریشه‌ها را نمی‌توان با بیانیه‌های سازمان ملل یا حرف‌های شیک سیاسی خشکاند. تنها راه نجات ما، آغاز مبارزه از درون خانه‌ها است که مردها باید این را بپذیرند که زن‌ها، انسان‌اند؛ نه نیمه‌ی ناقص، نه عامل فتنه، نه بارِ اضافی، بلکه بخشی از نفسِ زندگی و حیات جمعی. تا زمانی که مردان مسأله‌ی ما را نپذیرند، طالبان نه به‌عنوان گروه، بلکه به‌عنوان یک باور، یک فرهنگ، یک نظام؛ در جامعه و خانه‌ها باقی خواهند ماند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: اعتراضات زنانتاثیر زنان در جامعه
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است
گفت‌وگو

در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است

7 حوت 1396

ویدا ساغری به دلیل مبارزات پیوسته اش، در زندگی شخصی و کاری خود تجارب یکسان دارد. دیدی از بالا به پایین، برخورد غیر عقده‌مندانه و راه حل یابی برای کاهش آسیب، باعث پیروزیی مبارزه او...

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
تجربه‌ی دردناک نخستین سکس
روایت

تجربه‌ی دردناک نخستین سکس

27 میزان 1399

نویسنده: آژفنداک محفل نکاحم بود و از خوشی در لباس نمی‌گنجیدم. همه چیز درست و ‌عادی بود و قرار بود یک زندگی عالی داشته باشیم. من به او خیلی عزیز بودم و همین‌طوری او به...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN