نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

زنی در دوراهیِ فقر و آبرو

  • سایه
  • 13 میزان 1402
Sakina-

ساعت از یکِ پس از چاشت گذشته است، در وسط یک کوچۀ پُر از رفت‌وآمد، زنی میان‌سال در سایۀ دیواری نشسته و دستش را از زیر چادر به سمت رهگذرها دراز می‌کند تا آن‌ها برایش کمکی کنند و پولی بدهند. وقتی نزدیکش رسیدم، از زیر چادری که صدایش را همانند صورتش پوشانده بود، گفت؛ «کمک، سه روز است که اولادم سیر نان نخورده!»

زرغونه (مستعار)، زنی 42 ساله و مادر شش فرزند است. پسر بزرگش چهار سال پیش در مسیرِ ایران ـ ترکیه گم شده است. در این مدت هیچ نشانی از پسرش نیافته و به گفتۀ خودش اگر پسرش زنده می‌بود، حتماً تا حال پیدا می‌شد و یا خبری از او دریافت می‌کرد. «پسرم تازه 20 ساله شده بود که از سرِ ناچاری به ایران رفت. یک‌سال کار کرد و بعدش گفت باید خودم را به اروپا برسانم. من هم که از بدبختی به تنگ آمده بودم، تشویقش کردم اما خبر نداشتم که بدبخت‌تر می‌شوم.»

شوهر زرغونه نیز هفت سال است که نمی‌تواند کار کند. او کارمند موسسۀ ماین‌پاکی بوده و در جریان کار در ولایت میدان، ماین انفجار می‌کند و یک دست و پایش قطع می‌شود. از آن حادثه به بعد، زنده‌گی زرغونه و خانواده‌اش رنگ‌وبویِ بدبختی به خود می‌گیرد. «وقتی شوهرم معیوب شد، تا یک سال بعد از طرف مؤسسه پول دریافت می‌کردیم که می‌شد با آن روزگار بگذرانیم، ولی ناگهان گفتند بودجه نداریم و کمک را قطع کردند. بازهم دلم خوش بود که پسرم کار می‌کند، ولی او هم گم شد و در این چهار سال هر شب و روز را به‌سختی می‌گذرانیم.»

از جمعِ فرزندان زرغونه، پنج نفرِ دیگر همه دختر هستند و نظر به شرایطی که پس از تسلط گروه طالبان بر افغانستان حکم‌فرما شده، هیچ کدام نمی‌توانند کار کنند. قصۀ پُرغصۀ زنده‌گیِ او مانند هزاران زنِ دیگر طولانی است. «بعد از این‌که پسرم گم شد، دختر کلانم که حالا 22 ساله است، مکتب را ترک کرد و در یک فارم بادرنگ کار می‌کرد. دو دخترِ دیگرم هم در قالین‌بافی کار می‌کردند. اما بعد از آمدنِ طالب‌ها همه بی‌کار شدند. دختر کلانم را اجازه ندادند که کار کند. یک روز طالب‌ها به فارم رفته و به صاحب فارم گفتند که دختر جوان نباید این‌جا کار کند و او هم به دخترم گفت که دیگر سر کار نیاید.»

دختر بزرگِ زرغونه بی‌کار می‌شود و مدتی بعد کارگاه قالین‌بافی‌یی که دو دخترِ دیگرش آن‌جا مصروف بودند نیز ورشکست می‌شود و زرغونه خودش را در یک تاریکیِ محض می‌بیند که هیچ راهی جز «تکدی‌» برایش نمی‌ماند. «مجبورم دست به گدایی بزنم، وگرنه دخترانم گرسنه می‌مانند و یا هم مردم گپِ بد و بی‌راه برای‌شان می‌گویند. حالا هم که گدایی می‌کنم، هیچ‌کس از قوم‌وخویش خبر ندارد. می‌ترسم اگر خبر شوند، چه فکر ‌کنند و چه بگویند!»

تسلط گروه طالبان بر افغانستان، برای او زنده‌گی را گودالی از جهنم ساخته که هرقدر برای نجات تلاش می‌کند، بیشتر در آن فرو می‌رود. به گفتۀ او، کمک‌هایی که در این مدت از طرف مؤسسه‌ها توزیع شده، به خانواده‌های مستحق نرسیده و بیشتر آن به همکاری «وکیل‌های گذر» توسط افراد طالبان دزدی شده است. «بهار بود که یک روز وکیل گذر آمد و گفت فردا بیایید کمک بگیرید. وقتی رفتم، هر دو خانواده‌ را یک سهم دادند که برای من از آن کمک، نیم بوجی آرد و یک‌یک کیلو موادِ دیگر مثل لوبیا و نخود رسید. بعداً خبر شدیم که وکیل گذر کمک‌ها را گرفته و شبانه با موتر نظامی انتقال داده که شاید به خانۀ طالب‌ها برده باشد.»

وقتی زرغونه و همسایه‌هایش از وکیل‌ گذر به حوزۀ پولیس شکایت می‌کنند، وکیل‌ گذر یک لیست را می‌آورد که صحتِ آن را یکی از افراد طالبان تأیید کرده که مطابق آن، به هر خانواده دو بوجی آرد و هفت کیلو از دیگر مواد غذایی توزیع شده است. «وقتی آمر حوزه لیست را دید و از افراد خودش هم پرسید، آن‌ها گفتند که لیست درست است. بعد ما را به زور از حوزه بیرون کردند. از آن روز به بعد، حتا یک دانه گندم هم کمک دریافت نکرده‌ام.»

حالا بیشتر از 14 ماه می‌شود که زرغونه هر روز ساعت شش صبح، نزدیک به30 دقیقه راه را از محل زنده‌گی‌اش طی می‌کند و در داخلِ کوچه‌یی می‌‌نشیند که به گفتۀ خودش «بیروبار» است. «هر روز صبح، وقتی از خانه حرکت می‌کنم، نگرانم که نکند یک نفر «گدا» در کوچه اضافه شده باشد و شام با نانِ کمتر به خانه بروم.»

او روزانه نزدیک به «صد افغانی» کار می‌کند و با آن روزگار می‌گذراند؛ صد افغانی که یا با نگاه‌های دلسوزانه و ترحمِ انسانی یا در مواردی با حرف‌های رکیک و درخواست‌های غیراخلاقیِ عابران به‌دست می‌آید. «سخت است که در میانِ دو راه قرار بگیری؛ از یک‌سو شکمِ گرسنۀ خانواده‌ات و از سوی دیگر نظرِ بدِ مردانی که وقتی از پهلویم می‌گذرند، دعا می‌کنم خداوند مرا از شرشان نگه دارد!»

همچنان بخوانید

گزارش کمیته هم‌بستگی با افغانستان در نشست سالانه

معاون سازمان ملل در بامیان از شرایط زنان ابراز نگرانی کرد

بحران قحطی و گرسنگی در افغانستان

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: خشونت علیه زنزنان زیر سلطه طالبانفقر
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است
گفت‌وگو

در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است

7 حوت 1396

ویدا ساغری به دلیل مبارزات پیوسته اش، در زندگی شخصی و کاری خود تجارب یکسان دارد. دیدی از بالا به پایین، برخورد غیر عقده‌مندانه و راه حل یابی برای کاهش آسیب، باعث پیروزیی مبارزه او...

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
تجربه‌ی دردناک نخستین سکس
روایت

تجربه‌ی دردناک نخستین سکس

27 میزان 1399

نویسنده: آژفنداک محفل نکاحم بود و از خوشی در لباس نمی‌گنجیدم. همه چیز درست و ‌عادی بود و قرار بود یک زندگی عالی داشته باشیم. من به او خیلی عزیز بودم و همین‌طوری او به...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN