نویسنده: شفیعالله زاور
از نخستین روزهای دور اولِ حاکمیت طالبان، و تااکنون که چهارسال و اندی از دور دوم اشغال افغانستان توسط این گروه میگذرد، افغانستان تبدیل به جامعهی یک قطبی/مردانه شده است.
این ستیز و نگاهِ غیرانسانی در برابر زنان، از تفکر رادیکال-طالبانی این گروه از تفسیر دین سرچشمه میگیرد. طالبان معتقداند که زن به جرم گناه و وسوسهی نخستین، گناهکار و فتنهانگیز و همچنان ناقصالعقل هستند که برای مدیریت و رهبری جامعه ساخته نشدهاند؛ از اینرو، برای مهار مردم جامعه از فتنه و گناه، زن باید در خانه بماند و تمامی نیازها، حتا نیازهای بدنی و زنانهاش را نیز مرد خانواده تهیه کند؛ کنشی که شوربختانه در هر دو دوره با همکاری جامعهی مردسالار و تفکر طالبانی، جامهی عمل به خود پوشانیده است.
در دور نخست اشغال طالبان، زنان از همهی حقوق انسانیشان محروم و در خانهها زندانی بودند. در دور دوم باوجود امیدواریها و تصویرِ ناقصی که دولت آمریکا در نشست دوحه از این گروه برای مردم افغانستان ارایه کرد؛ شوربختانه شاهد ادامهی تحجر، دگم اندیشی و تکرار سیاستِ سرکوبگرایانهای طالبان در عصر مدرن هستیم.
دیستوپیای مارگارت اتوود
کتاب «سرگذشت ندیمه»، رمان پادآرمانشهری (دیستوپیایی) است که در سال ۱۹۸۵، توسط مارگارت اتوود، نویسندهی مشهور کانادایی نگاشته شده است. اتوود در این رمان، جامعهای تمامیتخواه و دیکتاتوری را با فرض برگشت به سنتهای مسیحی قدیمی به تصویر میکشد که در آن گروهی از مسیحیان بنیادگرا بهنام پسران یعقوب دست به ترور رییسجمهور آمریکا و براندازی دولت آن میزنند و نظام جدیدی را بهنام گیلیاد (گیلعاد/جِلعاد/جلید) برپا میکنند.۱
در حکومتِ تمامیتخواه دینی گیلیاد، افراد از آزادیهای فردی و جمعی برخورداد نیستند. هر کس که از قوانین جدید سرپیچی کند، به مناطق سمی و خطرناکی که در رمان از آن بهنام «کولونی» اسم برده شده است، فرستاده میشود. اگر بخت یار متخلفان نباشد، با طنابِ دار اعدام و برای مدتی به دیوار آویخته میشوند تا پندی برای دیگران باشند.
در پی یکسَری حوادث محیطزیستی مرتبط به نیروگاههای هستهای و پایگاههای دفع سمی، ناسپاسی از نعمتهای الهی (سقط جَنین و جلوگیری زنان از بارداری) و بیماریهای مقاربتی، بیشتر زنان شهر قدرت باروری خود را از دست میدهند. البته ناباروری مردان نیز در جامعهی گیلیاد وجود دارد؛ اما نظام تئوکراتیک گیلیاد برای کنترل زنان، مردان را مقصر ندانسته و این واقعیت پنهان میماند. دولت جدید با تمسک به آیین مسیحیت و برگرفتن حکایتها و آیههای کتاب مقدس، نظام «ندیمهداری» را ایجاد میکند.
حکومتی تشکیلشده از فرماندهان عالیرتبه، زنانی را که توانایی باروری دارند، در زمرهی ندیمه شمرده و آنان را به خانوادههای سلطنتی و فرماندهان فقط به قصد فرزندآوری فرستاده و پس از بهدنیا آوردن فرزند، به خدمت خانوادههای دیگر میفرستند. در این رمان، اتوود جهانی را به تصویر میکشد که زنان از ابتداییترین حقوق انسانی و قانونیشان محروماند. ارزش و اهمیت زنان صرف از دید زایش و باروری آنان در نظر گرفته میشود و این نگرش تا شورش ندیمهها و مردم ادامه مییابد.
جایگاه و نوع پوشش زنان در پادآرمانشهر اتوود
در پادآرمانشهر ساختهشدهی اتوود، به صورت کلی زنان براساس توانایی زادآوری و نوع خدمتشان تقسیمبندی میشوند. هرچند دستهای از زنانی که در گیلیاد زندگی مرفهای دارند و به نفع گیلیاد خدمت میکنند، در برابر ندیمهها، مارتاها و زنان نازا و همجنسگرایان قرار میگیرند. همسر فرماندهان، عمهها و همسر کارمندان و محافظان گیلیاد در دستِ اول و مارتاها، ندیمهها، زنان عقیم و همجنسگرایان در دستهی دوم قرار دارند.
در نسخهی سینمایی این اثر-که توسط بروس میلر ساخته شده است، به وضوح به تفکیک جایگاه و رنگ لباس زنان پرداخته شده است.
دستهی اول:
- در سرزمین تخیلی اتوود، جایگاه نخست را زنان فرماندهان دارند. رنگ لباس آنها کلهغازی یا رنگِ سبز متمایل به آبی است.
- همسر فرماندهان؛ صلاحیت اجرایی ندارند و سرگرم روزمرگی و موضوعات کلیشهایاند. این زنان اجازهی کتاب خواندن، آهنگ شنیدن و استفاده از وسایل الکترونیک را ندارند.
- عمهها دستهی دیگری است که صلاحیتهای بیشتری دارند؛ عمهها لباسهای قهوهایرنگ میپوشند و وظیفهی اصلی آنها، آموزش و پرورش ندیمهها میباشند.
- همسرانِ مردانِ پایینتر از فرماندهان؛ مانند همسران رانندگان، سربازان، محافظان و کارمندان جامعه گیلیاد نسبت به دو دستهی یادشده، از صلاحیت اندکی برخوردار اند. نظر به وظایفشان، لباس به رنگهای سرخ، آبی و سبز میپوشند؛ اما در نسخهی سینمایی این اثر، لباسهای خاکستریرنگ به تن دارند.
دستهی دوم:
- ندیمهها بهعنوان بردههای جنسی فرماندهان محسوب میشوند. وظیفهی اصلی آنها فرزندآوری است. ندیمهها ماهی یکبار با حضور و کمک همسر فرماندهان با آنها همبستر میشوند. ندیمهها اجازهی خواندن و نوشتن ندارند و در طول روز یکبار اجازه دارند که خانهی فرماندهان را به قصد خرید خواروبار ترک کنند. آنها بدون نظارت فرمانده و همسر او هیچ کاری انجام داده نمیتوانند. تنها زمانی که ندیمه باردار است، شرایط زندگی برایش بهتر میشود. در واقع، طرح اصلی ایجاد جامعهی گیلیاد، ندیمهها است. ندیمهها با پوشش کامل به رنگ سرخ با کلاه سفید بر سر و بدون هیچگونه آرایشی ظاهر میشوند. کلاه سفید برای محدودکردن دیدِ محیطی و جهان پیرامون آنها استفاده میشود. رنگ سرخ در کنار اینکه نماد عشق، جنگ، آتش، قدرت، شور و اشتیاق است؛ در رمان، حکایت از باروری و زایندگی و مبارزهی ندیمهها دارد.
- مارتاها، زنانیاند که تواناییِ باروری را ندارند و خدمتکاران خانهی فرماندهان گیلیاد هستند. لباس مارتاها سبزِ روشن است. نقش مارتاها در آشپزخانه و نظافتِ خانه بیشتر مطرح و مشهود است.
- زنان عقیم و همجنسگرا که از نگاه ارزشی در جامعهی گیلیاد، پایینترین دسته در میان زنان محسوب میشوند، لباسی به رنگ طوسی میپوشند. این دسته که بهعنوان «غیرزنان» شناخته میشوند، برای کارهای بسیار سخت به معادن منتقل میشوند و از هیچ نوع ارزش و جایگاه انسانی در این جامعه برخوردار نیستند.
این اثر همچنان نگاهی به روابط زنان در برابر زنان دارد. زنانی که در جامعهی گیلیاد از صلاحیت و قدرت برخوردار اند، از آن سؤ استفاده میکنند، با برخوردهای خصمانه به سرکوب زنان زیردست خود میپردازند و میکوشند که در حفظ و بقای جامعهی یک قطبی/مردانهی گیلیاد نقش خودشان را ایفا نمایند. زنان فرماندهان و عمهها، در برابر مارتاها و ندیمهها قرار گرفته و به توهین و تحقیر و سرکوب آنان میپردازند. در مواردی، اِعمال رفتار خشونتآمیز توسط این زنان، نقش اجباری است که توسط مردان بر آنان تحمیل شده است؛ اما بخشی از این زنان معتقد به تقسیمبندی زنان و نگاه بالا به پایین دارند.
در مواردی، روابط و تعاملات همدلانه و حمایتگر نیز بین زنانی که زیر ستم و سرکوب قرار دارند، شکل میگیرد. به یکدیگرشان کمک میکنند و در برابر استبداد میایستند-که میتوان به روابط همدلانه و انسانی ندیمهها و مارتاها با همدیگرشان اشاره کرد. به صورت کلی، دیستوپیای ساختهشدهی اتوود، روایتگر ظلم و استبداد سیستماتیک جوامع تمامیتخواه و مردسالار در برابر زنان است. زنانی که نام، هویت، فردیت و جایگاه انسانی و حقوقیشان را از دست میدهند و نظر به تقسیمبندی جامعهی مردسالار به اجرای نقشهای اجباری و تحمیلی میپردازند. در اینگونه جوامع، زنان هیچ نوع استقلال و آزادی از بدن تا سخنگفتن را ندارند و تنها ابزاری برای زادآوری شناخته میشوند.
جایگاه زنان در پادآرمانشهر طالبان
در دیستوپیای طالبان، زن حتا همان جایگاه نمایشی و نمادین سرزمین گیلیاد را ندارد. جایگاه ارزشی زن در سرزمین گیلیاد نظر به زادآوری و نوع کار، تعریف و تقسیم میشود. زن اما در پادآرمانشهر طالبان، جایگاه و منزلتی ندارد، تا به ارزشگذاری آن یا تقسیم زن به طبقات-که کنش کاملاً غیرانسانی است، بپردازد.
از دید این گروه، زن جنس ضعیف و فتنهگر است. این گروه با قرائت طالبانی از دین، زنان را جنس ابزاری و کالایی پنداشته-که جایگاه آنان را فقط در پشت دیوار و حصار خانهها ترسیم کردهاند. از دید این گروه، زن خوب، زنی است که علاقه به درس و تحصیل نداشته باشد. جهان رؤیایی او در خانه و تربیت فرزندان، آن هم از نوع طالبانی آن به حقیقت میپیوندد. زن خوب، زنی است که صدایش را کسی نشنود و اگر خشونتی بر او حواله شود، لب به سخن نگشاید، صبر کند تا زخمها و پندیدگیها التیام بیابند. در نهایت، زنی که در گیجگاه طالبان ور میرود، زنی است که فرزندان بیشتر (ترجیحاً پسرزا باشد) بهدنیا بیاورد، تا بتواند سبیلهایش را به نشانهی افتخار در میان مالکالرقابهای دیگر دو سه تاب بدهد.
با ادامهی این وضعیتِ دیستوپیایی، «انجمن ادبی سوزن طلایی» در ماه دسامبر سال ۲۰۲۴، در بیانیهای اعلام کرد که وضعیت افغانستان زیر کنترل طالبان، شباهتهای گستردهای به سرزمین گیلیاد دارد. شماری از دختران این انجمن در یک کنش نمادین در خیابانهای افغانستان با پوشیدن لباس «ندیمه» در برابر سیاستهای سرکوبگرایانهی رژیم خودکامهی طالبان-که تلاش برای غضب هویت و حقوق زنان، تلاش برای جایگزین ساختن زن به «ندیمه» و تبدیل ساختن افغانستان به سرزمین یک قطبی/مردانه، دست به اعتراض مدنی زدند.
نوع پوشش زنان در پادآرمانشهر طالبان
رهبر طالبان در نخستین سال دور دوم اشغال به وزارت امر به معروف و نهی از منکر این گروه دستور داد که پوشیدن حجاب را بهطور اجباری بر همهی زنان و دختران افغانستان عملی کند.
این وزارت دستورالعملی را تهیه کرد که در آن «برقع و حجاب سیاهِ عربی» را بهعنوان مناسبترین پوشش برای زنان معرفی کرد که با سرپیچی از این پوشش، خانهی زن بیحجاب، نشانی و مردِ خانواده توصیه و تنبیه شود. در صورتِ تکرار، «ولی زن» احضار و برای سه روز زندانی شود. در صورت ادامهی نافرمانی از این دستور، پروندهی ولی زن به دستگاههای عدلی و قضایی طالبان ارجاع خواهد شد.
در ادامه، بستن پوزبند/ماسک جزو حجاب محسوب شد و در صورتی که زنان پا به بیرون از خانه میگذارند، مکلف هستند که آن را با حجاب خود داشته باشند. رنگ دلخواه دیستوپیای حقیقی طالبان شبیه به ذهنیتشان، «سیاه» است. همانگونه که رنگ سرخ در «سرگذشت ندیمه» نماد باروری، خون، فداکاری، خشم، شورش و مقاومت است؛ رنگ سیاه در پادآرمانشهر طالبان، راوی سیاهی، مرگ و عزاداری و در شب ماندن زنان است.
نکات مشترک پادآرمانشهر اتوود با دیستوپیای طالبان
- در جمهوری خیالی گیلیاد و امارت وحشتِ طالبان، حکومت دینی تمامیتخواه متمرکز است که همهی امور ممکلت را براساس اصول سختگیرانهای مذهبی ترسیم و سپس با عصبیت تمام به تطبیق آن میکوشند. این در حالی است که خودشان از پیروی این قوانین سرپیچی میکنند.
- افراد جامعه از هیچ نوعی آزادیهای فردی و جمعی برخوردار نیستند.
- استفاده و به کاریگیری از قوهی قهریه و سر به نیستکردن مخالفان-و آنهایی که با این دو دیستوپیا موافق نیستند.
- مرد جنس برنده و تصمیمگیرنده است. در هر دو پادآرمانشهر، مردان طرحریزاند و سرزمین یک قطبی/مردانه پیریزی شده است.
- پوشش باید کامل باشد. البته زنان در دولت گیلیاد براساس جایگاه ارزشیشان، حقوق و آزادیهای تعریفشده با رنگ پوشش متفاوت دارند؛ اما در امارت وحشتِ طالبانی، رنگ پوشش رسمی زنان، سیاه است.
- زنان در دولت گیلیاد و در امارت طالبان اجازهی تحصیل، اشتغال و حقوق شهروندی ندارند. صرف کارهایی برای زنان مهیا میشود که صاحبان گردنهای هر دو پادآرمانشهر برایشان در نظر میگیرند.
پایان سخن
چهارسال و اندی از اشغال دور دوم افغانستان توسط گروه طالبان میگذرد. این گروه از ابتدای اشغال تاکنون با صدور فرامین متعدد، کوشید که در وهلهی نخست از اعطای حقوق انسانی و قانونی زنان سرباز زند. سپس زنان را از نهادهای سیاسی، اجتماعی و تحصیلی حذف کرد. در نهایت با نادیدهگرفتن تمامی اصول و مقررات انسانی و اسلامی به شکنجه و سرکوب آنان پرداخت و با ارتکاب جنایات بشری در برابر آنان، موفق به حذف کلی زنان از جامعهی افغانستان شد.
به روشنی میتوان از نوع رفتار و برخورد با زنان در هر دو دور حاکمیت این گروه پی برد که دستگاه فکری طالبان نسبت به سایر گروههای بنیادگرای اسلامی کاملاً متفاوت است و محصول اندیشهای است که تنها با امضای طالبان معنا پیدا میکند.
با مقایسهی وضعیت و حالت حاکم در میان دو پادآمانشهر، درمییابیم که دیستوپیای «واقعی» طالبان به مراتب غیرانسانیتر و وحشتناکتر از آن چیزی است که اتوود در سرزمین خیالی گیلیاد روایت کرده است.
یادداشتها:
1. Gilead (گیلیاد/گیلعاد/جِلعاد یا جلید)، وجه تسمیهی آن کومهای است که لابان و یعقوب به یاد معاهدهی خود برپا کردند. جلید، سرزمینی سنگلاخ و خشک واقع در شرق رود ارُدن است. لفظ جلعاد در کتاب مقدس بسیار به کار رفته است؛ اما راوی رمان تلویحاً میگوید که جلید در همسایگی کشور کانادا قرار داشته است؛ از اینرو، جلید-مکانی که وقایع داستان در آن میگذرد، سرزمینی زادهی تخیل نویسنده است. (مارگارت اتوود، سرگذشت ندیمه، ترجمهی سهیل سُمّی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۳۹-۴۰.
برای مطالعهی بیشتر بنگرید به:
- مارگارت اتوود، سرگذشت ندیمه، ترجمهی سهیل سُمّی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲.
Miller, Bruce, creator. The Handmaid’s Tale. MGM Television, 2017–present. Hulu, www.hulu.com/the-handmaids-tale.
ویکی پیدیا