عبدالصبور
شرایط امروزی یک واقعیت نگران کنندهاست که زنان و دختران افغانستان همچنان به تحمل زنستیزی توسط رژیم ظالمانۀ طالبان، همراه با احساس رها شدن از سوی جامعۀ جهانی ادامه میدهند. اکنون بیش از دو سال است که زنان افغانستان از حقوق اساسی خود برای تحصیل، کار و حرکت آزاد محروم شدهاند. وضعیت اسفبار آنها به مرزهای افغانستان محدود نمیشود. آنها در داخل کشور بهدلیل سیاستهای سختگیرانه و اقتدار بالفعل، هم در خارج از کشور بهدلیل عدم حمایت و توجه بینالمللی با دشواری و مشکلات بسیاری روبهرو هستند.
در پی ظهور مجدد طالبان در افغانستان، توجه جامعۀ جهانی بهطور قابل پیشبینی به سمت محکومیت سیاستها و اقدامات واپسگرایانۀ این رژیم ستمگر معطوف شدهاست. با این حال، تفاوت فاحش در تمرکز بین سیاستهای ظالمانۀ طالبان و جنبشها و تلاشهای شجاعانۀ زنان افغانستان، یک جنبۀ نگران کننده از گفتمان کنونی است.
تمرکز بر سیاستهای واپسگرایانۀ طالبان در عین نادیده گرفتن، انعطاف پذیری و فعالیت زنان افغانستان، منعکس کنندۀ گرایش شرقشناسی به کاهش جوامع و فرهنگهای پیچیده به دوتاییهای سادهنگر است. مفهوم شرقشناسی «ادوارد سعید» چارچوب قدرتمندی برای تحلیل بازنمایی زنان افغانستان و گفتمان گستردهتر افغانستان ارائه میدهد. این نشان میدهد که چگونه جوامع غربی از نظر تاریخی «شرق» را بهعنوان «دیگری» فرودست میسازند، کلیشهها را تداوم بخشیده و پویایی قدرت را بین غرب و شرق تقویت میکنند.
این تحلیل توسط «ادوارد سعید» اینگونه مفهومسازی شدهاست که شرقشناسی اساساً بر چگونگی ساخت و بازنمایی «شرق» در جوامع غربی بهعنوان «دیگری» همگن، عجیب، غریب و فرودست تمرکز دارد. با این حال، اذعان به این نکته ضروری است که دیدگاههای شرقشناسی را میتوان در خود شرق نیز تداوم بخشید که اغلب در نتیجۀ نگرشهای استعماری درونی شده یا در نتیجۀ پویایی قدرت در جامعه و یا انتشار جهانی روایتهای شرق شناسانه.
در جوامعی که میراث حکومت استعماری یا سلطۀ امپراتوری دارند، میتوان تمایل به اتخاذ و تداوم روایتها و بازنماییهای تحمیلی توسط استعمارگران را داشت. این امر میتواند به اشکال مختلف، مانند ارزشگذاری آرمانها و هنجارهای غربی بر فرهنگهای بومی یا درونیسازی مفاهیم فرودستی نژادی یا فرهنگی ظاهر شود. در چارچوب بازنمایی جنبش زنان افغانستان، غرب و اغلب افغانستانیها در داخل و خارج افغانستان با تمرکز غالب بر سیاستهای ظالمانۀ طالبان و نادیده گرفتن مقاومت زنان افغانستان، دیدگاه شرقی را تداوم میبخشند.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که مقاومت زنان افغانستان مختص به این زمان نیست، بلکه ریشه عمیقی در تاریخ آنها دارد. در طول دههها جنگ، درگیری و آشفتگی، زنان افغانستان مقاومت و شجاعت قابل توجهی را در برابر ظلم از خود نشان دادهاند.
علیرغم تسلط طالبان در سال 2021، زنان افغانستان از ساکت شدن یا به زیر سایه انداختن خودداری کردهاند. آنها همچنان صدای خود را علیه سیاستها و هنجارهای ظالمانۀ تحمیل شده توسط رژیم طالبان بلند میکنند. زنان افغانستان در مواجهه با ناملایمات، چه از طریق مدارس زیرزمینی دخترانه، چه از طریق فعالیتهای مخفیانه یا اعتراضات سرکش، مقاومت تزلزل ناپذیری از خود نشان دادهاند.
در حالی که برخی پوششها و صحبتها در مورد سیاستهای قهقرایی طالبان وجود دارد، داستانهای زنان افغانستان که شجاعانه در برابر این سیاستها مقاومت میکنند، اغلب ناگفته میماند. این عدم توجه باعث تداوم یک روایت کجرو میشود که زنان افغانستان را صرفاً بهعنوان قربانی نشان میدهد و نه بهعنوان عوامل فعال تغییر. با نشان دادن زنان افغانستان بهعنوان قربانیان منفعل نیازمند مداخلۀ غرب، دوگانگی «غرب متمدن» در مقابل «شرق غیر متمدن» را بیشتر تقویت میکند.
تمرکز جامعۀ بینالملل، بهویژه قدرتهای غربی بر دیدگاهی تعمیم یافته از سیاستهای واپسگرایانۀ طالبان و نادیده گرفتن تأثیر فوری و بلندمدت محدودیتهای تحمیل شده بر زنان در افغانستان، منعکس کنندۀ گرایش شرقشناسی به کاهش جوامع و فرهنگهای پیچیده به دوتاییهای سادهسازی است. در تمام این مدت با نادیده گرفتن مقاومت و فعالیت زنان افغانستان، بهطور ناخواسته، تصور غرب بهعنوان ناجی و شرق بهعنوان قربانی همیشگی نیازمند نجات را تقویت میکند.
بهعلاوه، بازنمایی کارها و رفتارهای زنان افغانستان بهعنوان قربانیان منفعل به توجیه مداخلهگرایی غرب تحت پوشش “نجات” آنها از ظلم و ستم کمک میکند. در مورد باز پسگیری افغانستان پس از طالبان، چنین نمایندگی گفتمان از ناتوانی افغانستانیها در حفظ وضعیت «دموکراتیک» را ترویج کرده و این تصور را تقویت میکند که نیروهای خارجی و جامعۀ بینالمللی ثبات را در دو دهۀ گذشته حفظ کردهاند و پیشرفت در حقوق زنان افغانستان را صرفاً به کمک خارجی نسبت میدهند. این روایت، پیشینۀ تاریخی غنی مبارزات زنان افغانستان را تضعیف میکند و نقش فعال آنها را در بهدست آوردن دیده شدن در سرزمین خود نادیده میگیرند.
در حالی که محکوم کردن سیاستهای واپسگرایانۀ طالبان ضروری است، به همان اندازه نیز روایتها و تجربیات زنان افغانستان ضروری است که به مقاومت و مبارزه برای حقوق خود در برابر همۀ مشکلات ادامه میدهند. اتخاذ یک رویکرد سادهگرایانه نه تنها عاملیت و انعطافپذیری زنان افغانستان را تضعیف میکند، بلکه کلیشههای مضری را نیز تداوم میبخشد که استقلال آنها را سلب کرده و روایتی از قربانی بودن را تداوم میبخشد. در حالی که با تقویت صداها و تلاشهای زنان افغانستان، ما نه تنها مبارزۀ مداوم آنها برای حقوق و برابری را تصدیق میکنیم، بلکه در برابر دوگانگی سادهانگارانۀ ستمگر و قربانی که اغلب مشخصۀ بحث ما در مورد افغانستان است را تقویت مینماییم. خروج از شرقشناسی درونی شده، مستلزم به چالش کشیدن بازنماییهای بیرونی، بازجویی و از بین بردن اشکال درونی شدۀ تفکر استعماری و ساختارهای قدرت است. مهم است به یاد داشته باشیم که زنان افغانستان مانند دهههای گذشته، مبارزه برای حقوق اساسی خود را به پیش میبرند. با وجود چالشها و محدودیتها، زنان افغانستان همچنان با قدرت به مقاومت ادامه میدهند. طالبان و سایر گروهها با ایدئولوژیهای واپسگرا ممکن است بهطور موقت زنان افغانستان را ساکت کنند و جهان نیز ممکن است آنها را فراموش کنند، اما زنان افغانستان همیشه با قدرت بلند خواهند شد.