گزارش: گیسو
گویی آفتاب سوزان و هوای داغ کابل با پوشیدن ماسک و لباس بلند سیاه، چندبرابر داغتر میشود. عرقِ گرم جای ماسک و صورت آمنه را میسوزاند. ایستادن در صفهای طولانی پشت شعبههای ریاست ثبتِ احوال نفوس در سرای شمالی، وارد هفتمین روز شده است؛ اما آمنه هنوز نتوانسته که تذکرهی خود را بهدست آورد.
او وقتی پنجساله بود خانوادهاش از افغانستان به ایران رفتند، تا کودکشان به زندگی بهتری دست یابد. اما سالها در تبعیض، توهین و تحقیر و محرومیت بهعنوان مهاجر در ایران زندگی کردند. آمنه نتوانست بهعنوان مهاجر در جامعهی ایران تحصیل کند؛ چون شناسنامه و مدارک قانونی برای اقامت نداشت.
پدر و مادرش در ایران وفات کردند و آمنه به خانوادهی پُرجمعیت پسرکاکایش پیوست. دو دهه تلاش برای رسیدن به زندگی بهتر در ایران، برای او نتیجهبخش نبود. سرانجام، جمهوری اسلامی خانوادهی دوازدهنفرهی پسرکاکایش را به افغانستان تحت سلطهی طالبان اخراج کردند؛ جایی که دو دهه قبل برای رهایی از رژیم طالبان و ناامنیهای داخلی گریخته بودند.
آمنه پس از بازگشت به افغانستان-به کابل آمده و در اولین اقدام برای دریافت تذکره درخواست داده است؛ اما در نبود پدر، مادر و کاکا نمیتواند تذکره بگیرد. او در این مدت، در ایران نیز بدون شناسنامه زندگی کرده است. اما اکنون در کشورش نیز از حق هویت و دریافت تذکره محروم شده است.
آمنه به خبرنگار نیمرخ گفت: «وقتی برای اولین بار به کابل آمدم، حس خوبی داشتم که به وطنم بازگشتهام، اما اکنون ناامید شدهام. یک هفته میشود که در هوتلهای کابل سرگردان هستیم؛ ولی کارهای اداری ما پیش نمیرود، هر بار مرا به هر بخش راجع میکنند، اما تذکرهام را نمیدهند.»
کارمندان ثبتِ احوال نفوس به آمنه گفتهاند که پدر، برادر، کاکا و یا شوهرش باید در قید حیات بوده و هویت او را تأیید کنند، تا او بتواند تذکره دریافت کند؛ اما آمنه برادر ندارد و پدر و کاکایش سالها پیش فوت کردهاند و پسر کاکایش نیز برای تأیید هویت او، کافی پنداشته نشده است.
در کنار عدم دسترسی به کارت هویت یا تذکره، آمنه ادعا میکند که پیشنهاد رشوه نیز دریافت کرده است؛ اما بهدلیل وضعیت اقتصادی نامناسب نمیتواند رشوه بپردازد.
«کارمند یکی از شعبههای ثبتِ احوال نفوس به پسر کاکایم گفته است که اگر به مدیر شعبه …. تا 25 هزار افغانی پرداخت بتواند؛ شاید برگههای ما را امضا کند که بتوانیم تذکره بگیریم. ما هم تاکنون نتوانستیم تصمیم بگیریم که به پرداخت رشوه فکر کنیم یا از گرفتن تذکره منصرف شویم.»
علاوهبر آن، آمنه از تجربهی تمسخر شدنش بهدلیل لهجهی فارسی ایرانی، توسط کارمندان ثبتِ احوال نفوس سخن میزند.
«قرار شده بود برای تأیید یکی از سندهایم نزد یک کارمند ریاست ثبتِ احوال نفوس بروم که روز قبل هماهنگی شده بود، وقتی وارد اداره شدم، او در دفتر کارش نبود؛ از همکارش که در میز کناری لم داده بود، پرسیدم آقای اف… نیامده است؟ اما او تمسخرکنان در پاسخ گفت که او آمده است، ولی «آغایش» نیامده است.»
او ادعا میکند که در شعبههای مختلف حتا در بخش تلاشی زنانه نیز مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفته است. «در ایران چون افغانی بودم تمسخر میشدم، و اینجا در وطن خودم چون لهجهی فارسی غلیظ دارم، توهین میشوم.»
صالحه قدمی، زن دیگری است که بعد از ده سال به کشورش بازگشته است و برای گرفتن شناسنامهی برقی باید چالشهای زیادی را پشت سر بگذارد.
او که برای اصلاح نامش در تذکرهی کاغذی به ریاست ثبتِ احوال نفوس در سرای شمالی کابل مراجعه کرده، حداقل شش روز را در رفتوآمد با این اداره سپری کرده است. صالحه از هزینهی گزاف اصلاح نام، انتظار در صفهای طولانی و برخورد نادرست کارمندان این اداره با زنان شاکی است.
او میگوید: «زنان کارمند در این اداره بسیار عصبانی و خسته هستند؛ من خودم سواد ندارم، باید تمام کارهایم را خودم طی مراحل کنم. وقتی از آنها رهنمایی بخواهیم، بسیار عصبانی میشوند. اگر بپرسم برگهام را از اینجا-کجا ببریم، با گستاخی میگویند: خانهی ننهام ببر. بعد در بین خود خنده میکنند.»
به گفتهی صالحه برگههای او در میز کارمندان ساعتها میماند و رسیدگی نمیشود؛ اما کسانی را دیده است که بدون انتطار اوراق و اسنادشان طی مراحل شده است. «میدیدم که برگههای ما را در ته اوراق میگذاشت و برگههای بسیاری از مراجعین دیگر را بدون نوبت به امضا یا تأیید داخل اداره میبردند.»
صالحه که با پنج کودکش به افغانستان بازگشته است، برای دسترسی دخترانش به تعلیم و تحصیل میخواهد با تکمیل مدارکی چون تذکره و پاسپورتش دوباره مهاجرت کند تا دخترانش بتواند درس بخوانند.
«سالها در کشورهای مردم کار کردم که اولادهایم درس بخوانند، حالا که زیر حاکمیت طالبان اخراج شدیم، هیچکدام از دخترانم نمیتوانند مکتب بروند یا درس بخوانند.»
دسترسی زنان به مدارک هویتی مانند تذکره و پاسپورت همواره با چالشهایی روبهرو بوده است؛ اما ظاهراً برای زنان مهاجر افغانستان، که بهتازگی به کشورشان بازگشتهاند، دشوارتر شده است. آنها با تبعیض، برخورد نادرست و حتا محرومیت از تذکره مواجه هستند.