نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

از تشکیل جنبش خودجوش زنان مبارز تا آرزوی نظامی مردمی

  • امان میرزایی
  • 10 جوزا 1403
93

راضیه بارکزی متولد ولایت فراه و تک‌فرزند خانواده می‌باشد. دورۀ ابتدایی مکتب را در ایران و دورۀ لیسه را در افغانستان خوانده‌است. پس از این‌که مکتب را به پایان رساند، دو‌ سمستر ادبیات فارسی، دری را در دارالمعلمین ولایت فراه خواند و پس از آن وارد دانشکدۀ حقوق‌ و علوم سیاسی دانشگاه هرات شد و ماستری‌اش را در بخش اداره و تجارت از دانشگاه خصوصی دنیا در کابل دریافت کرد. او نیز مانند تمام هم‌نسلان خود، سختی‌ها و مشقت‌های زیادی را در جامعۀ افغانستان متحمل شده‌است. راضیه بارکزی یکی از فعالان حقوق زنان در دورۀ جمهوریت و  همیشه در حال مبارزه با ناملایمات اجتماعی، تبعیض، زن‌ستیزی و آپارتاید جنسیتی بوده‌است.

نیمرخ: شما و دیگر زنانی که جنبش خودجوش زنان مبارز را به‌وجود آوردید چه مشکلاتی داشتید و هدف از ایجاد این جنبش چه بود؟

راضیه بارکزی: اصل مشکلات نسل ما زمانی شدت گرفت که افغانستان دوباره به‌دست گروه تروریستی طالبان افتاد. این اتفاق به‌عنوان تلخ‌ترین خاطره در دفتر تمام هم‌نسلان ما ثبت شده‌است. تمام آن‌چه شنیده بودیم از مادران و اطرافیان خود که دورۀ اول طالبان را تجربه کرده بودند، از ترس‌ها و حسرت‌هایی که بر دل‌شان مانده بود. تمام این‌ها را مادران و نسل گذشتۀ ما در قالب یک شجاعت بی‌مثال به وجود نسل ما تزریق کردند. ما این شجاعت را در مقابل طالبان علیه بی‌عدالتی، علیه ظلم و علیه آپارتاید جنسیتی در خیابان‌های کابل و با دستان خالی در مقابل یک گروه تروریستی که تا دندان مسلح بود و اولین حرفش انتحار و انفجار بود، شجاعت‌مان را فریاد زدیم. اتفاقاً تأثیرات خیلی زیادی از اعتراضات و این تلاش‌ها به‌دست آوردیم. هنوز توقع داریم که در ادامۀ روند این تلاش‌ها یک دستاورد مهم نه‌تنها برای زنان، بلکه در تاریخ معاصر افغانستان به‌وجود بیاوریم. یکی از بزرگ‌ترین دستاوردها، شکستن طلسم ترس در میان اجتماع بود. ترسی که با حاکمیت دوبارۀ طالبان بر کل جامعۀ افغانستان سایه انداخته، روح مردم را قبض نموده و مردم در یک نگرانی به‌سر می‌بردند. فریادها و شجاعت زنان بود که این طلسم‌ها را شکست و بعد از آن ما شاهد ایجاد تشکل‌های خرد و بزرگ زیادی علیه طالبان بودیم و مبارزات ما ادامه پیدا کرد. ما نقشۀ بزرگ دست‌های سیاسی را که به‌خاطر منافع شخصی خود در جغرافیای افغانستان کشیده بودند و قطعاً دست‌های درونی داخل افغانستان نیز دخیل بود، آن نقشه‌ها را نقش بر آب کردیم. نزدیک به سه سال از سقوط افغانستان به‌دست گروه تروریستی طالبان می‌گذرد که بیشتر از سقوط نظامی، یک توطئه و یک واپس‌دهی دوباره به طالبان بود. ما موفق شدیم تا اجازه ندهیم که هیچ کشوری حتی کشورهایی که حافظ منافع طالبان بودند، در جغرافیای خود آن‌ها را تعلیم می‌دادند و منابع مالی، سیاسی و نظامی در اختیارشان قرار می‌دادند، جرأت‌ کنند که به‌صورت رسمی و آشکارا طالبان را به‌رسمیت بشناسند. از جمله دستاوردهای دیگر این اعتراضات می‌توان گفت: توانستیم خط مقدم تمام فرصت‌ها، نشست‌ها و گفتمان‌ها را در سطح بین‌المللی برای زنان افغانستان اختصاص بدهیم که دستاوردی قابل ملاحظه و ملموس است. هم‌چنانی که ما چهرۀ واقعی طالب را برای مردم جهان رو کردیم. چیزی که خلاف خواست لابی‌گران خارجی و داخلی طالبان بود.

نیمرخ: تجربۀ شخصی شما از مشارکت سیاسی و اجتماعی در طول بیست سال دورۀ جمهوریت چیست؟

راضیه بارکزی: تمام دورۀ بیست سال جمهوریت را درس می‌خواندم، در دانشگاه دولتی هرات حقوق علوم سیاسی پس از آن دوره ماستری و برنامه های ارتقاء ظرفیت بلندمدت و کوتاه‌مدت، مدتی من‌حیث استاد در دانشگاه‌های خصوصی و مدتی را نیز در کمیسیون انتخابات ولایت هرات کار کردم. در کنار این برنامه‌ها فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی زیادی داشتم، برنامه‌های فن سخن‌رانی را با اساتید مطرح فن بیان و سخنرانی در هرات پیش می‌بردم.

در بسیاری از انجمن‌های ادبی هرات عضویت داشتم. سازمانی را به‌نام “سازمان جوانان مبارز وطن” در ولایت هرات بنیان گزاردیم. در این سازمان به کارهای فرهنگی و پژوهشی می‌پرداختیم و بخش دیگر فعالیت‌های این سازمان، امدادرسانی بود. کلاس‌های فن بیان در این سازمان برگزار می‌کردیم. به‌خاطر بهبود محیط زیست، سالانه یک یا دو برنامۀ نهال کاشتن و پاک‌کاری فضای عمومی شهر را  انجام می‌دادیم. به‌همت دوستان و هم‌کاران  فرهنگی هرات برنامۀ جشن مهربانی‌ها را برگزار می‌کردیم، چندین‌بار البسه و قرطاسیه‌ها را برای اطفال نیازمند توزیع نمودیم. در سال ۲۰۱۷ من‌حیث عامر عرایض و شکایات در دفتر ادارۀ امور ریاست‌جمهوری مقرر شدم و تا زمان سقوط افغانستان در دفتر امور ریاست‌جمهوری اجرای وظیفه می‌کردم. در کنار این وظیفه بیشترین فعالیت را در حوزۀ تشکل‌های مدنی داشتم، البته در حین زمانی که در دفتر امور ریاست‌جمهوری کار می‌کردم، در بخش ام بی ای مدرک ماستری گرفتم.

نیمرخ: دورۀ جمهوریت پر از فرصت و چالش برای زنان بود، نظر خود را دربارۀ چالش‌ها، مشکلات و فرصت‌های زنان در این دوره بیان کنید؟

راضیه بارکزی: بیست سال دورۀ جمهوریت برای زنان و دختران چالش‌های فراوانی داشت، اما فرصت‌هایی را نیز پیش روی ما گذاشت. از جمله این‌که ما توانستیم درس بخوانیم، جسارت این را به‌دست بیاوریم که در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی حضور داشته باشیم، البته که قسمتی از آن برمی‌گردد به حمایت خانواده و روحیه‌ای که در خانواده‌ها حاکم بود. ولی اگر شرایط تحصیل، شرایط پیشرفت، ارتقای ظرفیت برای زنان وجود نمی‌داشت؛ شاید در شرایط کنونی دختران و زنانی را نداشتیم که برای اعتراض به خیابان‌ها بیایند. باور من به‌عنوان یک زن، در بیست سال گذشته برای زنان آن‌چنانی که باید به‌صورت قانونی (منظور عمل کردن دولت به قانون است) کاری انجام نمی‌شد. بهتر است بگویم که برای زنان محدودیت‌های زیادی وجود داشت. اولین مسئله، تفاوت بسیار زیاد بین جامعۀ شهری و جامعۀ روستایی بود، خودم از جمله دخترانی هستم که از روستا حرکت کردم. هر دختری که قصد داشت وارد فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی شود و یا در پی ارتقای ظرفیت خود باشد. با مشکلات زیادی از نظر اجتماعی و عرفی حاکم در تمام سیستم دولتی افغانستان روبه‌رو می‌شد. زنان مجبور بودند در حین زمان، چند برابر یک مرد تلاش کرده و با تمام زوایای اجتماعی مبارزه کنند. از این موضوع اگر بگذریم، در مورد سیستم اداری افغانستان مشکلات بی‌نهایتی وجود داشت، زنان را آن‌چنان که حق‌شان بود، حق داده نمی‌شد. حتی حق ۳۰ درصدی زنان در ادارات.

ما شاهد بودیم که در قوانین افغانستان دیدی دوگانه نسبت به مرد و زن وجود داشت. ما فرصت تغییر داشتیم اما فرصت کافی نه! ما ابتدایی‌ترین فرصت‌ها را برای بر هم زدن این نگاه مردسالارانه داشتیم، زنان افغانستان با چنگ زدن بر دیوارهای سنگی و سیمانی عرف و حاکمیت موجود، شرایط خود را در اجتماع و سیاست حفظ می‌کردند. هر زنی که در افغانستان به‌جایی رسیده‌بود؛ حاصل تلاش، زحمت و اعتماد به‌نفس فردی‌اش بود. در بُعد اقتصادی نیز، زنان افغانستان آن‌چنان که مستحق بودند نتوانستند به استقلال اقتصادی برسند. اگرچه تأکید می‌کنم فرصت‌های تجاری، اقتصادی و کاری برای بسیاری از زنان فراهم شد و اتفاقاً تعداد زیادی از زنان استفادۀ بهینه از این فرصت‌ها را انجام دادند. اما طوری که باید این فرصت‌ها به‌صورت مساوی تقسیم نشد و در راه رسیدن به این منابع یا در راه کنترل این منابع، پیش روی زنان سنگ‌اندازی‌های فراوانی انجام می‌شد. در بخش تعلیمی برای زنان مشکلات بی‌نهایت زیادی وجود داشت. دختران با استعداد ما در قرات و قصبات فرصت این را نداشتند که استعدادشان شناسایی شود و از استعدادهای‌شان استفاده شود. ما در بسیاری از قرا و قصبات مکتب نداشتیم، در قریه‌جات موتر یا خط لاینی نبود، حتی امکاناتی وجود نداشت که دختران بتوانند از قریه به ولسوالی یا به شهر بروند و درس بخوانند. مشکلات اجتماعی را نیز به یک طرف می‌گذاریم که بحث قابل ملاحظه‌ای است. ما از نظر اجتماعی مشکلات بسیار زیادی را داشتیم و تجربه کردیم. بسیاری از این مشکلات را توانستیم در قریه‌ها و شهرها حل کنیم. زنان بسیاری از تابوها را در دورۀ جمهوریت شکستند. ما شاهد این بودیم که خانواده‌ها دختران‌شان را به خارج از افغانستان برای تعلیم و تحصیل می‌فرستند. همۀ این‌ها حاصل زحمات و مبارزه‌ای بود که زنان و دختران در تمام افغانستان انجام می‌دادند. زنی که در شهر بود به‌اندازۀ امکانات و فرصت‌هایی که در شهر بود و دخترانی که در روستاها بودند به‌اندازۀ فرصت‌ها و امکانات خود در روستا و در ولسوالی تلاش می‌کردند. با این شرایط و وضعیت، دخترانی شجاع سر بلند کردند که حالا در هر خانه یک دختر وجود دارد برای به چالش کشیدن افرادی که دلیل می‌سازند برای محدودیت زنان، به‌خاطر خانه‌نشین ساختن زنان و تمام دلایلی که برای زن‌ستیزی در افغانستان وجود دارد. اکنون و در شرایط کنونی، در هر خانه یک زن مبارز، فهمیده و یک دختر منطق‌گرا داریم که در مقابل مشکلات ایستاد شود.

نیمرخ: تجربۀ راضیه بارکزی از روز سقوط کابل به‌دست طالبان چی هست؟ آیا گمان می‌کردید چنین اتفاقی در حال رخ دادن  است؟ شرایط و وضعیت مردم در آن روز چطور بود؟

همچنان بخوانید

چهار سال آپارتاید جنسیتی و سرکوب؛ مرکز حقوق بشر افغانستان خواستار ادامه انزوای گروه طالبان شد

تشدید سرکوب زنان و نقض گسترده‌ی حقوق بشر در افغانستان

چهار سالگی حاکمیت طالبان؛ از فرمان‌های حذفی تا ارتکاب جنایات ضدِ بشری در برابر زنان افغانستان «بخش سوم»

راضیه بارکزی: در روز سقوط من در دفتر ادارۀ امور ارگ ریاست جمهوری بودم، به‌یاد دارم که ساعت یازده و چهل و پنج دقیقه صبح بود که از تمام کارمندان ادارۀ امور خواسته شد محیط ارگ را ترک کنند، اما وضعیت برای ما روشن نبود که چرا و به چه دلیل؟ درحالی‌که در طول چند روز گذشته سراسیمگی و وضعیت غیر نرمال در ادارۀ امور و کل افغانستان حاکم بود. ما می‌شنیدیم و می‌دیدیم که ولایات یکی پس از دیگری سقوط می‌کند و ما هم در تب و تلاش جست‌وجوی یافتن حقیقت بودیم، گرچه پاسخ قناعت کننده‌ای دریافت نمی‌کردیم. تا روز ۱۵ آگوست که از تمام کارمندان ادارۀ امور خواسته شد که هر چه عاجل دفتر را ترک کنند و به خانه بروند. بعد از این‌که ما از ارگ خارج شدیم دیدیم، برخلاف روزهای قبل، آن روز کابل با ترافیک پیاده مواجه بود. من از دفتر تا خانه را در طول سه ساعت و نیم طی کردم. مردم سراسیمه و پریشانی را می‌دیدم که از دفاتر، محیط کار، دکان و هرجایی که مصروفیت داشتند کوشش می‌کردند خود را به خانه و جایی امن برسانند. وقتی به خانه آمدم و فضای مجازی را چک کردم، دیدم که تعداد زیادی از زنان، فیسبوک و فضای مجازی را ترک کرده‌اند. بعضی‌ها نام‌هایشان را تغییر داده بودند، اکثر زنان عکس‌های خودشان را از پروفایل‌هایشان برداشته و پاک کرده بودند. همۀ این اتفاقات  یک شوک بزرگ بود.

هنوز قضیۀ سپرده شدن افغانستان به‌دست طالبان معلوم نبود و بدون این‌که حکمی از طرف طالبان صادر شود، ترس و تجربۀ تلخی که از دور اول طالبان در دل مردم بود، باعث شد که زنان فضای مجازی را ترک کنند. اگر چه دلیل ترس مردم از طالبان، اعمال وحشیانۀ آنان در طول بیست سال گذشته بود، آن‌ها در بین مردم بی‌گناه از انتحار و انفجار گرفته تا هر ظلم، شکنجه و بربریتی که در توان‌شان بود را انجام داده بودند و این عوامل بود که مردم افغانستان را به‌شدت ترسانده بود. من هم می‌ترسیدم، یعنی همه از مرگ می‌ترسند، ولی ما تصمیم گرفتیم که باید پا به عرصۀ مبارزه بگذاریم. اولین اقدام ما درست کردن هشتکی با محتوای “ما وجود داریم” را راه‌اندازی کردیم و به‌نسبت این‌که حضور زنان در شبکه‌های اجتماعی خیلی کم شده بود و تعداد زیادی غیر فعال شده بودند، آن‌چنانی که باید دیده نشد. در تاریخ ۱۶ آگوست کوشش کردیم که به دوستان‌مان اطلاع‌رسانی کنیم و از تقاضا کنیم که در نشر هشتک با ما هم‌کاری کنند، ولی چنان‌که توقع داشتیم نتیجه نداد. شب شانزدهم آگوست تصمیم گرفتیم که باید فردا آغاز اعتراضات خیابانی ما باشد. از زنان سیاسی، فعالین زن و چهره‌های مطرح و سلبریتی‌ها تقاضا کردم که در این اعتراضات همراه ما اشتراک کنند. ولی به‌جز ۴ نفر از دوستان که درخواستم را قبول کردند، از طرف بقیه این درخواست رد شد. علاوه بر رد درخواست، تأکید کردند که در موقعیت فعلی بهتر است سکوت کنیم. به گفتۀ آن‌ها نه‌تنها اعتراض فایده‌ای ندارد، بلکه باعث می‌شود تا جان من و دیگران به‌خطر بیفتد. توصیۀ خیلی‌ها این بود که، ف

علاً زمان سکوت است و هر کس جان خود را نگاه کند. ولی ما تصمیم خود را گرفته بودیم، حتی اگر همین ۵ نفر باشیم، باید اعتراض کنیم و ترس اجتماعی را از بین ببریم. هر‌چقدر که تقاضا و درخواست ما برای اشتراک در اعتراضات از سوی کسانی که همراهشان تماس گرفتیم رد می‌شد، تصمیم ما برای انجام اعتراض جدی‌تر می‌گشت. ما پنج دختر در صبح ۱۷ آگوست با پلاکاردهایی که دست‌نویس کرده بودیم عزم مبارزه نمودیم. باور نداشتیم که زنده به خانه برگردیم، برای همین تصمیم گرفتیم تا به‌صورت غیر مستقیم همراه خانواده‌هایمان خداحافظی کنیم، چیزی که از طالب توقع می‌رفت و آن‌چه که از طالب در اذهان عمومی بود، انتظاری غیر از کشتار نداشتیم و دقیقاً طالبان آمادۀ کشتن هر کسی که در برابرشان اعتراض کند بودند. اما اگر ما در روز نخست اعتراض کشته نشدیم، عامل اصلی‌اش همراهی رسانه‌ها بود. اگرچه که ما در روز اول هیچ رسانه‌ای را در جریان قرار نداده بودیم، ولی خوش‌بختی ما این بود که بدون اطلاع‌رسانی با تعداد زیادی از خبرنگاران رسانه‌های داخلی و بین‌المللی روبه‌رو شدیم که اعتراض ما را تحت پوشش قرار دادند و دوربین‌های آنان سلاح ما در برابر طالبان بود و عاملی شد که توانستیم زنده به‌خانه برگردیم. زمانی که ما در چهارراهی زنبق از موتر پیاده شدیم، طالبان با تفنگ به‌سوی ما هجوم آوردند و با دشنام به ما گفتند که هر چه عاجل از ساحه دور شویم، ساکت شویم و به خانه برگردیم. ولی ما به اعتراض ادامه دادیم که هم ترس خودمان شکست و هم شعارهای ما بلندتر شد.

خاطرۀ خوبی که از آن روز دارم این است که وقتی از چهارراهی زنبق می‌گذشتیم و به سمت شهر نو می‌رفتیم، با چند دختر خانم مواجه شدیم که اتفاقی از آن سرک می‌گذشتند و جایی می‌رفتند، ما را که دیدند، گفتند: امکان ندارد شما را تنها بگذاریم و حق خود را ادا نکنیم. آن ۳ یا ۴ دخترخانم از میانۀ راه با ما یک‌جا شدند و مصافت زیادی را با ما پیمودند و شعار دادند. این احساس مشترک و همراهی زنان، شجاعت زنان افغانستان را به‌نمایش می‌گذاشت. بعد از آن روز با پیام‌های زیادی در واتساپ و شبکه‌های اجتماعی مواجه شدم، دختران زیادی به ما پیام گذاشتند و اعلان همراهی کردند. این‌گونه حرکت خودجوش زنان مبارز افغانستان شکل گرفت و ما در طول یک‌روز توانستیم که ۳۰۰ نفر را از سراسر افغانستان به‌خاطر ایستادگی و مبارزه، چه با قلم چه با قدم، در مقابل طالبان با خود داشته باشیم. بعد از آن اعتراضات در کابل و سایر ولایت‌های افغانستان شکل گرفت، زنان معترض بیشتری به خیابان آمدند، در ادامۀ اعتراضات کنفرانس‌های مطبوعاتی داشتیم و تا حالا این اعتراضات با هر شکل و نوعی توسط زنان در افغانستان ادامه دارد.

نیمرخ: خودتان چرا و چگونه از افغانستان خارج شدید، در این‌باره بیشتر توضیح دهید؟

راضیه بارکزی: بعد از اعتراضات مثل تمام دختران معترض که با مشکلات امنیتی روبه‌رو شدند، من هم با مشکلات زیاد مواجه شذن اکثرا  نمی‌توانستیم که در خانۀ خود زندگی کنیم، به‌همین خاطر در مکانی غیر از خانۀ اصلی خود زندگی می‌کردیم، حتی برای مدتی مجبور به ترک کابل شدم و در نهایت وقتی دیدم هیچ فضایی برای فعالیت و امنیت وجود ندارد پنهانی از افغانستان خارج شدم.

نیمرخ: زنان تنها نیروی مخالف و مبارز در ولایت‌های مختلف افغانستان علیه طالبان بودند، چنان‌چه مقاومت زنان یک چالش جدی برای طالبان در به‌رسمیت‌شناسی‌شان در جامعۀ جهانی شده‌است، شما این مبارزات مدنی را در طول نزدیک به سه‌سال گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید؟

راضیه بارکزی: به‌باور من مبارزات مدنی زنان طی سه‌سال گذشته جسورانه‌ترین واکنش مدنی و سیاسی بود که در عصر معاصر از مردم افغانستان شاهد بودیم. خوشحال هستم که این برگ برنده را زنان افغانستان به‌نام خود کردند. نه‌تنها این‌که مبارزات زنان افغانستان در طول تاریخ افغانستان بی‌بدیل و بی‌مثال بود، بلکه الگویی برای دگرگونی مبارزات زنان در منطقه و جهان بود. ما شاهد این بودیم که جسارت زنان افغانستان بر زنان ایران سرایت کرد و شاهد ایستادگی زنان ایران به‌صورت جدی‌تر در مقابل جمهوری اسلامی و عوامل محدودگر در ایران بودیم. ما شاهد این بودیم که گروه‌های فمینیستی در تمام کشورها با الهام‌گیری از جسارت زنان افغانستان مبارزاتی را با اشکال نوینی آغاز کردند.

اما اگر در مورد تأثیرگذاری مبارزات زنان در مقابل طالبان بگویم، به وضوح قابل مشاهده است. همین زنان مبارز ما بودند که سدی مابین به‌رسمیت‌شناسی طالبان و گرفتن کرسی‌های سیاسی افغانستان در سازمان‌های بین المللی شدند. توسط زنان معترض چهرۀ واقعی طالبان برای تمام مردم جهان افشا شد. طالبان مجبور شدند واکنش‌هایی در مقابل این ایستادگی‌های اجتماعی داشته باشند که نشان داد زیر پوست طالبی که سفیدنمایی شده چه وحوشی وجود دارد. دختران ما توانستند علاوه بر طالبان، جهان و ابرقدرت‌های سیاسی را به چالش بکشند، زنان افغانستان در سطح جهانی قدرت خود را به نمایش گذاشتند.

طالبان از قلم زنان، فهم زنان، زبان زنان و از فکر زنان ترسیدند. همین ترس طالبان از زنان بود که آن‌ها را در تمام جهان رسوا ساخت و هم‌چنان زنان هستند که به شجاعت خود ادامه می‌دهند. در نتیجه من برگ برنده را به‌دست زنان افغانستان می‌بینم که تلاش می‌کنند تا مردم افغانستان عدالت اجتماعی و آزادی به‌دست بیاورند.

نیمرخ: یک از ابعاد توسعۀ هر کشوری، میزان مشارکت سیاسی زنان در آن کشور است، در نظام جمهوریت زنان فه‌صورت فعال در امور جامعه و سیاست شرکت داشتند، نقاط قوت و ضعف مشارکت سیاسی زنان را در نظام جمهوریت در چه چیزهایی می‌بینید؟

راضیه بارکزی: من حیث یک فرصت، طلایی‌ترین فرصت بود. تعداد زیادی از زنان را در مدارج بلند سیاسی داشتیم، تعدادی هنوز هم به‌خاطر بهبود وضعیت زنان در صف مبارزات ایستاده‌اند و تلاش می‌کنند. اما کافی نیست و توقع داریم این قافله همگانی‌تر باشد. از منظر سیاسی، احتماعی و اقتصادی در جامعۀ سنت‌گرای افغانستان مشکلات و موانع هم‌زاد زنان است. یک دختر از بدو تولد محکوم است تا با مشکلات و چالش‌ها مواجه باشد. هرچقدر دست به شاخه‌های بلند بزند، به‌همان اندازه باید سختی بکشد و با چالش‌های بلندتر و با یک سد ضخیم‌تر مواجه شود.

تعدادی زیادی از زنان توانستند در مقطع زمانی کوتاهی خود را به مدارج بلند علمی برسانند، اما قطعاً آن‌چه بود کافی نبود.

ما امید بر این داشتیم که همین فرصت‌های اندک مورد استفاده قرار بگیرد و ما در سال‌های آینده، در دوره‌های بعدی شاهد شکوفایی بیشتر نسل جوان باشیم. نسلی که از طریق دانش، از طریق کتاب، از طریق فهم اجتماعی وارد عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بشوند. اما متأسفانه دست‌های بزرگ سناریوساز سیاسی این فرصت‌ها را از ما گرفت و یک نسل را با آرزوهایشان باقی گذاشت. امیدوار هستیم که هر چه زودتر این صفحۀ سیاه تاریخ افغانستان ورق بخورد و مردم افغانستان دوباره در وطن خود فرصت زندگی و رسیدن به آرزوهایشان را داشته باشند.

نیمرخ: به‌نظر شما در دورۀ پساطالبانی چه نوع نظامی را برای افغانستان پیش‌بینی می‌کنید و چه نوع نظامی می‌تواند جایگاه و خواسته‌های زنان را در آینده انجام دهد؟

راضیه بارکزی: ما در طول عمر افغانستان، نظام‌های سیاسی مختلف با عناوین مختلفی را تجربه کردیم که اکثر این نظام‌ها، نظام‌های ناکام بوده و غالباً سیاست‌شان بر پایۀ عدالت اجتماعی (مخصوصاً برای زنان) نبوده‌است. من نظام فکری که در افغانستان توصیه می‌کنم، نظامی است بر اساس ارادۀ مردم، حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی. نظامی که صادقانه و معتمدانه از ارزش‌های مردمی و خواسته‌های مردم برای داشتن یک جامعۀ مترقی خدمت‌رسانی کند. نظامی که تعهد داشته و اولویت‌اش مردم باشد. ما زمانی به این نظام می‌رسیم که قدرت به مردم واگذار شود و با ارادۀ مردم نظام کشور ساخته شود، با همین معیارها و عناصری که یادآوری کردم. هر نامی که آن نظام داشته باشد، می‌تواند معقول و مقبول باشد.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: آپارتاید جنسیتیاعتراضاتاعمال محدودیت‌ها علیه زنانجنبش‌های زنانحقوق زنانمبارزات زنانمردسالارینقض حقوق بشر
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است
گفت‌وگو

در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است

7 حوت 1396

ویدا ساغری به دلیل مبارزات پیوسته اش، در زندگی شخصی و کاری خود تجارب یکسان دارد. دیدی از بالا به پایین، برخورد غیر عقده‌مندانه و راه حل یابی برای کاهش آسیب، باعث پیروزیی مبارزه او...

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
تجربه‌ی دردناک نخستین سکس
روایت

تجربه‌ی دردناک نخستین سکس

27 میزان 1399

نویسنده: آژفنداک محفل نکاحم بود و از خوشی در لباس نمی‌گنجیدم. همه چیز درست و ‌عادی بود و قرار بود یک زندگی عالی داشته باشیم. من به او خیلی عزیز بودم و همین‌طوری او به...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN