امان میرزایی
دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا از چهرههایی است که تصمیمهای خود را در لحظه میگیرد. در دورهٔ اول حکومت خود توانست پس از یکسری گفتوگوهای جنجالی با طالبان، توافقنامهای را برای خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان امضا کند. هرچند این توافق بهضرر مردم افغانستان بود اما از هزینههای دولت آمریکا کم کرد. منتقدین اصلی این توافق، آمریکا را خائن به ملت افغانستان و جامعهٔ جهانی میدانستند اما دونالد ترامپ از تصمیم خود دفاع کرده و بارها بیان داشته که این توافقنامه حاوی بندهایی بوده که طالبان به آن پایبند نماندهاند. حال سؤال اینجاست که دونالد ترامپ، سیاستهای دولت جو بایدن را در قبال طالبان و افغانستان دنبال خواهد کرد یا طرح جدیدی برای آن ارائه خواهد داد؟
در واقع ما بعد از سرخوردگی دورهٔ جمهوریت و تزلزل در سیاست، همیشه باید نگران این باشیم که چه کسی میرود و چه کسی میآید تا برای ما تصمیم بگیرد! در همین ناجی پیدا کردن ما نیز مباحث بسیاری است که تصور ما را از آیندهٔ افغانستان ترسیم میکند. هستند عدهای که به حکومت ترامپ و دولت آمریکا نزدیکاند و بر این اعتقادند که با بازگشت ترامپ به قدرت، فرصتی برای عملی ساختن همهٔ عناصر توافقنامهٔ دوحه بهوجود میآید و امیدوارند که ترامپ سیاست سرسختتری در برابر طالبان اتخاذ کند و شماری از افغانستانیها در آمریکا برای ترامپ کمپاین انتخاباتی داشتند. همین سیاستمداران ما آرزو دارند با روی کار آمدن حکومت تازه در آمریکا، سیاستهای این کشور در قبال افغانستان متحول شود و اعلان کردهاند که از برنامههای آقای ترامپ برای افغانستان حمایت میکنند و با تیم ایشان برای ایجاد یک شراکت جدید میان افغانستان و آمریکا صحبت میکنند. اینهمه درحالی است که ترامپ در جریان کارزارهای انتخاباتیاش بهنحوی از چگونگی خروج سربازان آمریکایی از افغانستان بهشدت انتقاد کرده و آن را «شرمآورترین لحظه در تاریخ آمریکا» خواندهاست و گفته که طالبان به شرایط توافقنامهٔ دوحه عمل نکردهاند.
اگر به عقب برگردیم، شاید مشکل مردم افغانستان در سه سال و نیم گذشته این بود که در کاخ سفید یک تیم و رهبری وجود داشت که علاقهٔ چندانی برای صحبت و بحث روی مسائل افغانستان نداشتند یا نمیخواستند بحثی صورت بگیرد و باز هم محتمل است که تغییر حاکمیت در آمریکا، تغییری را در این سیاست شاهد خواهیم بود. با به تعلیق درآوردن کمکهای مالی آمریکا به طالبان، احتمالاً فصل تعامل با طالبان پایان خواهد یافت و گزینههای تحریم و فشار بر طالبان روی میز خواهد بود. چیزی که در نگاه طرفداران و امیدواران به حکومت ترامپ یک نقطهٔ عطف بهشمار میآید، سخنان دونالد ترامپ در کارزارهای انتخاباتیاش است، مبنی بر اهمیت پایگاه بگرام در شمال کابل و اینکه قرار نبودهاست که نیروهای آمریکایی از این پایگاه بیرون بروند که شاید این اظهارات به مفهوم تمایل برگشت به افغانستان باشد. همهٔ ما میدانیم که احتمال برگشت نظامی آمریکا به افغانستان بسیار اندک و همزمان وابسته به شرایط است. آمریکا گزینههایی را دارد که بدون حضور نظامی در افغانستان میتواند در برابر تهدیدها در این کشور مقابله کند. در یک صورت احتمال نظامی آمریکا وجود دارد که ثابت شود سر منشأ حادثهای تروریستی در قبال آمریکا و همپیمانانش در افغانستان نهفته باشد.
در دولت گذشتهٔ آمریکا، جو بایدن همیشه از سیاستهای طالبان انتقاد میکرد اما برای مخالفت با طالبان اهرم فشاری قائل نشد و حمایت چندانی نیز از مخالفین طالبان انجام نداد. پالیسی و استراتژی ترامپ نشان میدهد در منطقه (شرق میانه) میخواهد تغییراتی را بهوجود بیاورد، البته با توجه به بحرانهای بزرگی مانند جنگ اکراین و مناسبات سیاسی جدید بلوک شرق مثل ایران، چین و روسیه.
استراتژی آمریکا در قبال افغانستان هیچگاه شفاف نبوده و ترامپ هم قصد ندارد که سیاستهای آمریکا را روشن کند اما احتمالاً آمریکا در قبال پاکستان به جمعبندی رسیده و این کشور را محلی امن برای رشد گروههای تروریستی میداند. او به پاکستان هشدار داده و این کشور را متهم ردیف اول در حمایت از طالبان اعلان کردهاست. بهنظر میرسد که راهبرد دولت ترامپ در قبال افغانستان و جنگ این کشور که به طولانیترین جنگ آمریکا شهرت یافته، مشخص شده و دونالد ترامپ در یک نطق تلویزیونی از پایگاه فورت مایر در ویرجینیا، بخشهایی از این استراتژی را بیان کردهاست.
رئیسجمهور آمریکا اذعان داشت: حمله بر دشمنان آمریکا، نابودی داعش، ضربه زدن به القاعده، جلوگیری از تسلط طالبان بر افغانستان و نیز پایان دادن به حملات تروریستی به پایگاهها و ایالات متحده در اولویت کاری حکومتش قرار دارد. خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان را عجولانه خواند که میتواند به یک خلأ امنیتی منجر گردد. او منافع آمریکا را در افغانستان، جلوگیری از ایجاد و توسعهٔ پناهگاه تروریستها و دسترسی تروریستها به سلاحهای کشتار جمعی بیان کرد که (احتمالاً منظور ایشان (ایران و بلوک شرق) باشد. دونالد ترامپ و آمریکا به حمایت خود از دولت و ارتش افغانستان در جنگ علیه تروریسم و افراطگرایی ادامه خواهد داد و در نهایت باید توسط خود افغانستانیها اداره و امنیت آن تأمین شود. در عین حال که تعهد آمریکا به افغانستان محدود است، در صحبتهایش خواستار این بود که دولت افغانستان باید تعهد خود را در عرصههای مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نشان دهد و دو فاکتور اصلی را راهنمای استراتژی آمریکا در افغانستان دانست: شرایط زمانی و میدانی. البته همهٔ این صحبتها را میشود در شرایط کنونی تحلیل کرد چرا که دونالد ترامپ در ابتدا یک تاجر است و بعد سیاستمدار و طبق منافع آمریکا ممکن است این شرایط زمانی و میدانی تغییر پیدا کند.
آنچه ما باید به آن بپردازیم نقش ریاستجمهوری جدید آمریکا بر مردم و بهخصوص زنان افغانستان است. در ابتدای انتخاب شدن دونالد ترامپ، گروهی از زنان معترض و فعالان حقوق بشر افغانستان در نامهای سرگشاده خطاب به رئیسجمهور جدید آمریکا، خواستار لغو توافقنامهٔ دوحه با طالبان و پاسخگو کردن رهبران آنها در دادگاههای بینالمللی شدند. آنها دونالد ترامپ را بهعنوان امضاکنندهٔ اصلی این توافقنامه خطاب قرار داده و تأکید کردند که توافق دوحه به جای تأمین صلح و ثبات، قدرت بیشتری به طالبان بخشید و مردم افغانستان، بهویژه زنان را از روند تصمیمگیری در جامعه حذف کرد. به موجب این قرداد «سرکوب گستردهٔ زنان و دختران، نقض حقوق ابتدایی آنها (حق تحصیل، اشتغال و آزادیهای فردی) اتفاق افتادهاست. زنان در این نامه اظهار داشتند: «افزایش بحران پناهجویی و کوچهای اجباری» از دیگر نتایج این توافق میباشد که «بسیاری از افغانستانیها را در شرایط بحرانی انسانی» قرار دادهاست. «طالبان با ترور خبرنگاران، فعالان مدنی و رهبران فکری جامعه، فضای رسانهای و اجتماعی افغانستان را سرکوب کرده و برای تأمین مالی فعالیتهای خود به تولید و قاچاق مواد مخدر روی آوردهاند.»
در این نامه به «تأثیرات بینالمللی» حاکمیت طالبان نیز پرداخته و از جمله به «تقویت تروریسم جهانی از طریق پناه دادن به گروههایی مانند القاعده و ایجاد الگوی خطرناک حکومتی با ترکیب تروریسم و سیاست» اشاره کردهاند. آنها حکومت طالبان را الهامبخش گروههای افراطی دیگر در نقاط مختلف جهان دانسته و موجهای جدیدی از بیثباتی منطقهای و مهاجرتهای گسترده به کشورهای همسایه و اروپا را موجب شدهاند. در نتیجه این زنان خواستار یک رویکرد عادلانه هستند. این رویکرد شامل لغو توافقنامهٔ صلح دوحه، محاکمهٔ رهبران طالبان، تقویت نهادهای مدنی و رسانهها و اعمال فشار دیپلماتیک برای ناکام کردن طالبان میباشد.
تصمیم دونالد ترامپ برای حمایت از مردم افغانستان، بهویژه زنان و دخترانی که تحت ظلم طالبان زندگی میکنند، میتواند سرنوشت این کشور را تغییر دهد و عدالت، آزادی و صلح پایدار را به ارمغان بیاورد. توافقنامهٔ دوحه میان آمریکا و طالبان که در ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ امضا شد، به باور بسیاری به جای ایجاد صلح، زمینهٔ بازگشت طالبان به قدرت را فراهم کرد. حکومت طالبان مدعی هستند که حقوق زنان در حکومت آنها بر اساس «ارزشهای شریعت اسلامی» تأمین شده و حکومت آنها نیز «همهشمول» است. با این وجود تاکنون هیچ کشوری حکومت طالبان را بهرسمیت نشناخته و جامعه جهانی مکرراً بر لزوم احترام طالبان به حقوق زنان و تشکیل «حکومت فراگیر» تأکید کردهاند.
با تمام این تفاسیر، سهونیم سال از سقوط کابل و خروج نیروهای آمریکا و تسخیر افغانستان توسط طالبان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ میگذرد، بهنظر میرسد که بازندگان اصلی این تهاجم بنیادگرایانه تنها زنان و کودکان افغانستان بودهاند. این گروه افراطگرای اسلامی با صدور بیش از ۷۰ فرمان در محدود کردن و حذف زنان از فعالیتهای اجتماعی کوشیده تا سیاستهای زنستیزانهٔشان را اعمال کنند. محرومیت زنان از حضور در عرصههای سیاسی، محدودیت حضور آنان در فعالیتهای اجتماعی، ممنوعیت ادامهٔ تحصیل، محدود کردن زنان در فعالیتهای اقتصادی و…
حضور طالبان تنها بهصورت مستقیم زندگی را بهکام مردم افغانستان تلخ نکرده، بلکه نتایج سلطهٔ آنان ویرانگر بوده و فقر همراه با محدودیتهای ایجاد شده شرایط زندگی مردم و بهخصوص زنان را دشوار ساختهاست. پس از سقوط جمهوریت و سلطهٔ بنیادگرایان، کمکهای مالی بینالمللی متوقف گردید. طبق آمار سازمان ملل، تعداد افغانستانیهای فقیر تقریباً دو برابر شده و به ۳۴ میلیون نفر رسیدهاست. این درحالیاست که طالبان مدعیاند با سلطهٔ مجدد خود بر افغانستان به ۴۰ سال درگیری در افغانستان خاتمه دادهاند. بدون اینکه درک کرده باشند میلیونها زن و دختری که در افغانستان زندگی میکنند، روزهای خود را در سیاهی، درد و ناامیدی میگذرانند. زنان هر روز نگران آیندهٔ خود و خانوادههایشان هستند. برای آنها محدودیتهایی وضع کردهاند و این محدودیتها هر روز بیشتر و بیشتر میشوند.
در پایان باید دید که آیا آمدن دونالد ترامپ میتواند تأثیر مثبتی بر شرایط مردم افغانستان و بهخصوص زنان داشته باشد و یا میتواند نگاه جامعهٔ جهانی را به آپارتاید جنیستی، هلوکاست قومیتی، کوچهای اجباری، قتل، شکنجه و چه و چه و… جلب کند یا خیر؟ چرا که در دنیای سرمایهداری امروز غرب، ما انسانها همچنان یک جنس برای معامله و سود بیشتر هستیم. حال هیچ فرق نمیکند که در بازار حقوق بشر باشد یا بازار سیاست؟ شاید امروز برگشت به جمهوریت آرزوی ما باشد، درحالی که بیست سال پیش و در دورهٔ جمهوریت، آرزوهای ما بسیار بزرگتر بودند.