نویسنده: حسین معرفت
اسلامگرایی بیش از آنکه پروژهای ایجابی باشد، واکنشی در برابر غرب و مدرنیته است. پیدایش دولتهای مدرن، گسترش آموزش، آزادیهای فردی و دگرگونیهای فرهنگی جهان سنتی را با بحرانی جدی روبهرو کرد. پاسخ اسلامگرایان به این بحران از جمله بازنمایی خیالی از غرب بودهاست. غربی که در خطابههای آنها به نماد فساد، بیعفتی و فروپاشی اخلاقی بدل شدهاست. در خلال همین واکنش، سیاست جنسیـجنسیتی آنها نیز قابل بررسی است؛ سیاستی که بیش از هر چیز بر کنترل بدن زنان بنا شده است.
فهم اسلامگرایان از غرب بیش و پیش از هر چیز رنگی پورنوگرافیک دارد. سرکوب شدید جنسی در زندگی روزمره و همزمان وعدهی سکس گروهی با فرشتگان بهشتی، در کنار ناتوانی معرفتی در درک آزادیهای مدرن، سبب شده است ذهنیت اسلامی غرب را به یک «روسپیخانهی بزرگ» فرو بکاهد. این بازنمایی در خطابهها، هشدارها و دشنامهای ملاها و مولویها حضوری دائمی دارد؛ از تریبونهای رسمی گرفته تا گفتار روزمره، غرب مدرن مدام بهعنوان کانون بیبندوباری تصویر میشود.
البته نگاه تخیلی- سکسیستی به «دیگری» همیشه بهنحوی وجود داشتهاست. در قرن نوزدهم، عدهای از نقاشان اروپایی شرق را به چشماندازی شهوانی و خیالانگیز بدل کردند. تابلوهای حرمسراها و زنان شرقی هنوز در موزهها یادآور آن تخیل جنسیاند. اما در اروپا این بازنمایی مقطعی بود و در سطح هنری باقی ماند. در غربشناسی اسلامگرایان اما چنین نگاه به یک ابتذال شناختی فراگیر تبدیل شد؛ ابتذالی که بر گفتمان اخلاق و شریعت اسلامگرایان اثر گذاشت و در واقع سبب سیاستهای جنسیـجنسیتی شد.
در گفتمان «حجاب» و «عفت اسلامی» همواره یک غرب خیالی حضور دارد: غربی «رسوا» و «حیوانی» که زن آن چیزی جز بدنی عریان، عشوهگر و در اختیار همه نیست. در برابر این زن خیالی، زن اسلامی قرار داده میشود: پوشیده، عفیفه و مطیع شوهر. چنین دوگانهای به کار سیاست میآید. اسلامگرایان با ترس از الگو شدن زن غربی، سرکوب زنان را توجیه میکنند و هر روز محدودیتهای تازهای بر آنان تحمیل مینمایند.
زنان اسلامگرا نیز، که ذهنشان در منطق مردسالاری شکل گرفته، با نوعی نگاه خودبرتربینانه زن غربی را تحقیر میکنند. ناتوانی در پذیرش آزادی و فردیت زن غربی و شاید سرکوب تمنای درونی آن باعث میشود که داشتههای خود را بهعنوان برتری اخلاقی عرضه کنند: «حجاب» و «عفت». این واقع بازتولید همان سرکوبی است که آزادی و فردیت آنها را سلب کرده است.
ابتذال شناختی اسلامگرایان و واکنش به غرب وقتی با تمامیتخواهی و کنترل درهم میآمیزد، به سیاستی منسجم بدل میشود. در سطح گفتمانی، به ترویج مداوم هراس و نفرت از زن غربی منجر میگردد. در سطح اجتماعی، آزادی آموزش، اشتغال و استقلال اقتصادی زنان ــ که همه بهعنوان ویژگیهای غرب مدرن معرفی میشوند ــ بهطور نظاممند سرکوب میشود. و در سطح سیاسی، حجاب بهعنوان شرط یا پیششرط آموزش و کار مطرح میشود.
از منظر نظری، این سیاست را میتوان در چارچوب همان چیزی دید که فوکو «قدرت انضباطی بر بدن» مینامید؛ قدرتی که بدنها را از طریق مقررات ظاهراً اخلاقی کنترل میکند. کیت میلت نیز در سیاست جنسی نشان داده بود که روابط جنسی در واقع روابط قدرتاند و پدرسالاری از طریق کنترل بدن زنان بازتولید میشود. اسلامگرایان با بازنمایی پورنوگرافیک غرب و تقابل زن غربی «رسوا» با زن اسلامی «عفیفه»، همین منطق را در قالب دینی تداوم بخشیدهاند.
به این ترتیب، سیاست جنسیـجنسیتی اسلامگرایان ساختهی فانتزیهای جنسی، هراسهای اخلاقی و عطش کنترل است. غرب در ذهن آنها روسپیخانهای بزرگ است و تصور زن غربی ابزاری برای مشروعیتبخشی به سرکوب زنان در جوامع مسلمان. نتیجه چیزی جز تثبیت مردسالاری اسلامی و استمرار اقتدار بر زنان نیست؛ سیاستی که آزادی، آموزش و استقلال آنها را قربانی حفظ نظم اسلامی مردانه میکند.