نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

روایتِ دختری در محاصره‌ی امر «ثانی»

  • نیمرخ
  • 24 میزان 1404
نیمرخ در تبعید-Recovered

گلشن

عصر روز دوشنبه، پس از سلسله‌ تمرین‌هایی که برای رفع مشکل لکنت زبانم انجام می‌دادم، به عنوان تمرین اضافه‌ی به آخرین بخش رسیدم؛ زمزمه کردن و ضبط صدایم. گاهی عوامل بیرونی مانع می‌شدند؛ از جمله همان صدای آشنای دست‌فروش‌ها: «آهن کهنه، چپلق کهنه دارین می‌خریم…». بارها هم در ادا کردن بعضی جملات گیر می‌کردم، اما ادامه دادم تا بالاخره نسخه‌ای را ضبط کردم که به نظرم کمی بهتر بود.

از شدت خستگی نفس‌نفس می‌زدم. برای لحظه‌ای به فضای مجازی پناه بردم؛ دنیای کوچکی که گاهی نقش نجات‌دهنده‌ام را دارد. چند صفحه را بالا و پایین کردم که ناگهان با خبری روبه‌رو شدم؛ احتمال قطع‌شدن اینترنت. بدنم سرد شد و نفس‌هایم تنگ‌تر. با خود گفتم، آیا ممکن است روزی، ارتباط با دیگران و حتی دسترسی به اینترنت، به یک حسرت تبدیل شود؟ با کمی تأخیر و فکر کردن به این نتیجه رسیدم که در افغانستان زیر سلطه‌ی طالب هر چیزی ممکن است؛ زیرا کسی باور نمی‌کرد که با توجیه امر ثانی مکتب‌ها و دانشگاه‌ها این‌گونه بسته شوند. مگر در ذهن کسی خطور می‌کرد که در قرن بیست‌ویک، در جهانی که حقوق بشر و حقوق زنان بخش اصلی روابط انسانی و اجتماعی را شکل می‌دهد به این آسانی زنان در افغانستان از اساسی‌ترین حق‌شان، یعنی آزادی، آموزش و کار محروم شوند؟

فکر این که به یک‌بارگی تمام ارتباط ما با دوستان و حتا آموزش آنلاین قطع شود دیوانه‌ام می‌کرد، با خودم می‌گفتم که آیا این بار واقعاً به تاریکی مطلق فرو خواهیم رفت؛ البته که شرایط که امروز با آن روبه‌رو هستیم نیز بهتر از تاریکی مطلق نیست، با آن که سخت است ولی می‌توانیم در این کورسو دنبال روشنایی بگردیم و هر راه ممکن را برای آموزش که بخش بزرگ آن انترنت است دنبال کنیم. مغزم پر شده بود از فکرهای که آرامش را از من گرفته بود، با ترس و دلهره از خودم می‌پرسیدم، آن‌روزی که دیگر هیچ‌کس حتا صدای لرزان ما را هم نشنود، با این امر ثانی به واقعیت تبدیل خواهد شد!؟

تقلا می‌کردم تا از آن همه اضطراب که مرا احاطه کرده بود فرار کنم، به گروه آنلاین روایت‌نویسی انجمن‌مان رفتم؛ جایی که تعدادی دختر و پسر گرد هم می‌آییم تا این روزهای تاریک را روایت کنیم؛ این‌که چطور در یک شب هرآنچه را که «رِشته بودیم، پنبه شد»، تا بتوانیم در این خفقان واقعیت‌های پیرامون‌مان را برای جهان بیرون بازگو کنیم و همچنان بنویسیم برای قضاوت تاریخ. در این گروه هر کدام‌مان سهمی کوچک داریم در ثبت حقیقت، بارها اتفاق افتاده که هنگام حرف زدن بغض کردیم و با کلمه‌های نیمه‌جان، دردی که بر تمام جان‌مان سایه افگنده است را بازگو کردیم و نوشیتم، گاهی گفت‌وگو به شوخی و حرف‌های روزمره کشیده می‌شود، اما پشت هر خنده ردی از زخم‌های پنهان است. با تمام این‌ها تصمیم گرفتم صدای ضبط‌شده‌ام را بفرستم؛ صدایی که ترس محو شدن را با خودش حمل می‌کرد، که شاید دیگر فرصتی باقی نماند. همین که آن را فرستادم آن انترنت قطع‌ شد و گویا دست‌های نامرئی، آخرین پنجره‌ی امیدم را هم بست و جهان من در تاریکی مطلق فرو رفت.

برای من که دُچار اضطراب و افسردگی مزمن هستم و به خدمات روان‌درمانی دسترسی ندارم و این همه باعث شده تا از آدم‌ها فاصله بگیرم و به تکنالوژی و ارتباط مجازی پناه ببرم، همچنان در میان این محدودیت‌ها از تکنالوژی و ارتباط آنلاین برای ‌حل مشکلاتم استفاده کنم؛ مشکلاتی که بیشترشان از امرهای ثانی و بسته‌شدن درهای مکتب آغاز شد و بعد شدت بیشتری گرفت. امرهای ثانی که مثل یک زخم‌ ناسور در جان من و هزارن دختر دیگر افتاد، زخم‌های که مرا در مرز نابودی کشانده و جسمم را می‌فرساید‌؛ چیزی که در من اختلال کندن مژه‌ها (TTM) را پدید آورد و حالا تبدیل به افسردگی‌های مزمن شده است.

در میان این اضطراب، آن شب آخرین بار شانسم را امتحان کردم و از برادرم خواستم دوباره مرا به خدمات روان‌‌درمانی ببرد، چون می‌دانستم قطع شدن انترنت و مشکلات دیگر مانع پیش‌رفت تمرین‌ها و کنترول افسردگی‌ام خواهد شد، اما پاسخ برادرم سرد و کوتاه بود؛ پاسخی که امیدم را بیشتر فرو ریخت.

از سوی دیگر بازداشت‌ دختران از سوی امر به معروف و نهی از منکر به بهانه‌ی حجاب، دور کردن زنان و دختران از جاده‌ها و محدودیت‌های سخت خانوادگی، باعث شده کمتر از خانه بیرون شویم و دسترسی به مکان‌های آموزشی را کاملا از دست بدهیم. تنها دل‌خوشی من، آموزش آنلاین و در نهایت همین ارتباط با فضای مجازی بود؛ جایی که می‌توانستم کوچک‌ترین پیشرفت‌ها و تمرین‌های نفس‌گیرم را با دیگران شریک سازم.

این امرهای ثانی هر روز دیواری تازه میان ما و رویاهای‌مان می‌کشند. اما دیوار هرقدر بلند باشد، نمی‌تواند مانع پرواز اندیشه و کلمه‌ها شود. شاید فکر می‌کنند کتاب‌های‌ما را بسته‌اند، شاید جاده‌ها را به روی ما بسته‌اند، ولی هرگز نمی‌توانند قدرت کلمات و نوشتن را از ما بگیرند، ما می‌نویسیم و روایت می‌کنیم تا تاریخ قضاوت کنند چه‌ها بر ما آمد و ما زنان هم‌چنان ایستادیم و از پا نیافتادیم، من مطمئینم که ما زنان می‌توانیم این پرده‌ی تاریک را کنار بزنیم و بر جهل پیروز شویم.

همچنان بخوانید

زنی در جست‌وجوی پناه و نان

زندگی در اسارت‌ بی‌خبری؛ یادداشتِ دختری از کابل

هیچ‌چیزی برای از دست دادن ندارم

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: زنان افغانستان ، مقاومت زنان، جنایت طالبان، روایت زنان
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است
گفت‌وگو

در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است

7 حوت 1396

ویدا ساغری به دلیل مبارزات پیوسته اش، در زندگی شخصی و کاری خود تجارب یکسان دارد. دیدی از بالا به پایین، برخورد غیر عقده‌مندانه و راه حل یابی برای کاهش آسیب، باعث پیروزیی مبارزه او...

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
تجربه‌ی دردناک نخستین سکس
روایت

تجربه‌ی دردناک نخستین سکس

27 میزان 1399

نویسنده: آژفنداک محفل نکاحم بود و از خوشی در لباس نمی‌گنجیدم. همه چیز درست و ‌عادی بود و قرار بود یک زندگی عالی داشته باشیم. من به او خیلی عزیز بودم و همین‌طوری او به...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN