نویسنده: مصطفی
پس از تسلط گروه تروریستی طالبان به خصوص در دو سال گذشته، همزمان با شدت گرفتن سرکوب زنان و بسته شدن تمام درهای آزادی به روی زنان در افغانستان، موجی از بلاگرها و یوتیوبرهای خارجی به این کشور سفر میکنند. آنها در ویدیوهای خود منظرههای طبیعی، مهماننوازی مردم افغانستان و امنیت شهرها را به تصویر میکشند، بیآنکه کوچکترین اشاره به حذف زنان از متن جامعه داشته باشند. این روایتهای انتخابشده در ظاهر سرگرمکننده و بیطرفانه است؛ اما در واقع، بخشی از پروژهی تبلیغاتی گروه طالبان را تکمیل میکنند؛ عملی که هدف آن عادیسازی نظام زنستیز و پنهانکردن واقعیت آپارتاید جنسیتی در رژیم طالبان است.
طالبان همواره تلاش کردهاند که افغانستان را کشوری امن و باثبات معرفی کنند، در حالیکه همین گروه در بیست سال گذشته عامل اصلی بیثباتی و کشتار بودند. در همین حال، یوتیوبرهایی که برای تولید محتوای پُرطرفدار وارد افغانستان میشوند، به گونهی مستقیم یا غیرمستقیم در خدمت این خواستهی طالبان قرار میگیرند. وقتی یک یوتیوبر خارجی در کابل لبخند میزند و از امنیت-و یا در بامیان از آرامش و مناظر طبیعی فیلم میگیرد، پیام اصلی برای مخاطب جهانی این است که افغانستان دیگر محل جنگ و ترور نیست؛ بلکه میتواند مقصد گردشگری باشد. اما در این تصویر، میلیونها زن افغانستانی که از حق کار، آموزش و حضور در اجتماع محروم شدهاند، کاملاً غایباند؛ انگار اصلاً وجود ندارند.
البته ممکن است بخشی از این روند بهدلیل فشار مستقیم گروه طالبان انجام شود، طالبان به بهانهی «تأمین امنیت»، افراد مسلح خود را با یویتوبران میفرستد، تا محتوای تولیدشده-تحت نظارت باشد. در آخر نتیجه، چیزی میشود که میتوان آن را «واقعیت انتخابشده» نامید؛ واقعیتی که گروه طالبان اجازه میدهند و دوست دارند دیده شود. در این روایتها زندگی روزمرهی زنان و گروههای تحت ستم عمداً حذف میشود و این حذف، به اندازهی نظام آپارتاید جنسیتی طالبان سیاسی است.
اما بخش دیگر این مسأله فقط فشار طالبان برای انتخاب سوژه نیست؛ بلکه بسیاری از یوتیوبران برای جلب مخاطب و افزایش بازدید به دنبال محتوای سرگرمکننده و تازه میگردند. افغانستان برای آنها به یک صحنهی آماده تبدیل شده است؛ کشوری ناشناخته با مناظر زیبا، روایت تازه و کمتر دیدهشده؛ چیزی که در فضای یوتیوب و شبکههای اجتماعی فروش دارد. اینهمه باعث میشود مرز میان گردشگری و تبلیغ سیاسی از بین برود و بلاگرها با روایتهای ظاهراً شخصی و بیطرفانه، تصویری ارایه میکنند که گروه تروریستی طالبان دقیقاً به آن نیاز دارد.
اما چیزی که بسیار مهم است پیامد این نمایش گزینشی است که تکرار آن بر برداشت عمومی جهان از افغانستان تأثیر میگذارد، وقتی مخاطب غربی بارها ویدیوهایی میبیند که افغانستان را آرام و مهماننواز نشان میدهد، دیگر خبرهای مربوط به شلاقزدن زنان، بستن مکاتب دخترانه یا زندانیکردن فعالان زن برایش دور از ذهن یا حتا اغراقآمیز جلوه میکند. به این ترتیب، رنج زنان افغانستان در سطح جهانی نامرئی میشود. این همان بیعدالتی نمادینی است که زنان را دوبار حذف میکند؛ یک بار در زندگی روزمره زیر سلطهی طالبان و بار دیگر در روایتهای جهانی.
برای مثال، یکی از بلاگرهای مشهور غربی در ویدیویی از کابل با شور و هیجان گفت: «افغانستان حالا یکی از امنترین کشورهایی است که سفر کردهام.» همچنان سفر «ستارههای پورن» در زیر حاکمیت گروه طالبان نیز یک بخش مهم مسأله است؛ جایی که زنان از تمام حقوق شان محروماند و حتا بدون داشتن همراه مرد اجازهی رفتن به شفاخانه را ندارند. ولی «وینی رایت» بازیگر فلمهای پورن-بدون نگرانی وارد افغانستان میشود و شانه به شانهی افراد گروه طالبان و با سلاح آنها عکس یادگاری میگیرد. مفهوم این موارد در سطح جهانی بسیار خطرناک است و میتواند منجر به پاککردن حافظهی جمعی از جنایات گروه طالبان و ایجاد تصویری مطلوب برای سرمایهگذاران و دولتهای خارجی شود.
یکی از مهمترین بخشهای این مسأله، بُعد اقتصادی آن است؛ چون این ویدیوها ناخواسته طالبان را در مسیری قرار میدهند که وابستگیشان به کمکهای بشردوستانه کاهش یابد، به این معنا که اگر افغانستان بهعنوان یک مقصد گردشگری یا محیط مناسب سرمایهگذاری معرفی شود، منابع مالی تازهای وارد اقتصاد طالبانی میشود؛ اقتصادی که تماماً در خدمت تحکیم سلطهی این گروه است. در این حالت، فشار جامعهی جهانی برای تغییر سیاستهای زنستیزانه کاهش مییابد؛ زیرا طالبان میتوانند نشان دهند که بدون اصلاح نیز توانستهاند روابط اقتصادی برقرار کنند.
اما در بُعد انسانی، این سفیدنمایی پیامدهای دردناکتری دارد. تصور کنید زنی در کابل که چهار سال است حق ورود به دانشگاه را ندارد، در خانه زندانی است و هر روز باید سرکوب را تحمل کند، در همین حال ویدیویی را ببیند که یک بلاگر خارجی از «شادی مردم افغانستان» و «زندگی عادی» حرف میزند؛ این تضاد، نهتنها تحقیرآمیز است، بلکه به نوعی انکار رنج اوست.
بنابراین، سفرهای بلاگرها به افغانستان را نمیتوان یک فعالیت ساده رسانهای یا سرگرمی دانست. این پدیدهی اجتماعی و سیاسی، به بخشی از روند مشروعیتبخشی طالبان بدل شده است. گروه طالبان از این فرصت برای تثبیت قدرت خود و تغییر چهرهیشان در سطح بینالمللی استفاده میکنند و بلاگرها با محتوای جذاب و پُرمخاطب، ناخواسته یا آگاهانه در خدمت همین روند قرار میگیرند.