نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

جرقه‌ مقاومت، اتحاد زنانه و شکل‌گیری هویت زنانه در افغانستان

  • نیمرخ
  • 4 حمل 1404
Interview-Website1

نیمرخ: سلام و احترام خانم سلطانی عزیز، مدتی است که شما را در رسانه‌های اجتماعی دنبال می‌کنم و مقالات‌تان را خوانده‌ام. من شما را به‌عنوان یک کنش‌گر حوزهٔ زنان، اجتماع و فرهنگ با دیدگاه‌های صریح و انتقادی می‌شناسم، اما دوست دارم برای شروع، از خودتان بشنوم. لطفاً برای مخاطبان نیمرخ خودتان را معرفی کنید. سائمه سلطانی کیست؟ تحصیلات و دغدغه‌های فکری‌اش در سال‌های اخیر چه بوده‌است؟

سائمه سلطانی: سپاس‌گزارم. در مورد معرفی شخص خودم می‌خواهم از این‌جا شروع کنم که سائمه سلطانی، یک‌تن از میلیون‌ها زن افغانستان است که تبعیض، ستم جنسیتی، تحقیر و بالاخره سلطهٔ نظام پدر/مردسالاری اسلامی، گزینه‌ا‌ی جز مقاومت برای او باقی نگذاشت و او مقاومت علیه این نظام را نخست از ذهن و دنیای درونی‌اش آغاز کرد. اما با توجه به حاکمیت مجدد طالبان و وسعت جهانی نظام مردسالاری، مصمم بر این شد که مبارزهٔ درونی در برابر این نظام، هرچند پایه‌ای و تعیین کننده‌است، اما به هیچ وجه کافی نیست. پس، با توجه به لزوم دست‌یافتن به عوامل بنیادی حاکمیت مردسالاری؛ مراجعه به ریشه‌های اقتصادی، سیاسی و اسلامی، آن را از اولویت‌های اساسی مبارزه‌اش قرار داد و با اقدام به کنش‌گری آگاهانه، این مبارزه را در ابعاد مختلف دنیای بیرونی، دنبال وبه تمرین گرفت. موضوع محوری فعالیت او، عمدتاً زنان است که آن را با رویکردهای رادیکال فمینیستی طرح، تحلیل و ارائه می‌دهد. حضور طالبان جرقه‌ای به ضرورت مقاومت، اتحاد زنانه و شکل‌گیری هویت زنانه در افغانستان اسلامی زد، زنان بسیاری را واداشت تا دست از مبارزه فردی بردارند و در چهارچوب مبارزهٔ جمعی علیه رژیم هار اسلام سیاسی بجنگند‌. یکی از آن زنان، من بودم که به‌جای منحل شدن در اوضاع حاکم و پذیرفتن آن من‌حیث واقعیت تلخ و انکار نشدنی، ترجیح دادم در این مقاومت مشترک سهمی بگیرم، حتی اگر نتیجهٔ فوری روی دست نباشد.

قبل از بازگشت طالبان، به‌دلیل حاکمیت پدرسالاری خانوادگی، سال‌ها از رفتن به دانشگاه محروم بودم و بالاخره تنها دو سال قبل از حاکمیت این گروه، بعد از سپری کردن جدال‌های بسیار با خانواده، موفق شدم تا به دانشگاه بروم. پایان سال دوم لیسانسم در رشتهٔ روابط بین‌الملل بود که طالبان را در مرکز قدرت جابه‌جا کردند. این اتفاق بیشتر از هر زمانی دیگر، من را متوجه رابطهٔ پیچیدهٔ قدرت، بدن زنان و سلطهٔ جنسیتی اسلام سیاسی کرد. به‌همین دلیل پیکار و حوزهٔ کنش‌گری من عمدتاً بررسی تاریخی جایگاه زنان در جوامع تحت سلطهٔ نظام‌های سرکوب‌گر به‌ویژه رژیم‌های توتالیتر اسلامی بوده‌است. از این‌رو، در نوشته‌هایم عمدتاً تمرکز بر نظام‌های سلطه و ارتباط آن با بدن زنان داشته‌ام.

نیمرخ: شما به‌عنوان یک کنش‌گر اجتماعی و منتقد صریح، چگونه وضعیت کنونی زنان افغانستان را تحلیل می‌کنید؟ آیا مبارزات مدنی زنان در برابر طالبان، جریان‌های سیاسی و مذهبی، به‌اندازهٔ کافی دیده و شنیده می‌شود؟

سائمه سلطانی: وضعیت امروزی زنان افغانستان را نمی‌توان در چهارچوب واژه‌های « سرکوب و تبعیض جنسیتی» خلاصه و ساده‌سازی کرد. آن‌چه بر زنان این کشور اتفاق افتاده‌است؛ حذف سیستماتیک، آگاهانه و سنجیده شده‌ای است که مغز متفکر آن امپریالیست‌های آمریکایی بودند که به‌منظور منافع سیاسی/طبقاتی خود، اسلام سیاسی مطلق را روی مجراهای تنفس زنان افغانستان حاکم کردند. این پاک‌سازی زنجیره‌ای زنان را نه تنها از فضای کار، تعلیم و تحصیل، سینما، ورزش، فرهنگ، رسانه، شفاخانه، صحت، جاده‌ها و تفریحگاه‌های کشور حذف کرد، بلکه کلاً هویت زنانه را هدف قرار داد. چنان‌که تصاویر زنان را از سطح بیلبوردهای شهر و ویترین‌های آرایشگاه‌ها سانسور نمود؛ سر مانکن‌های زنانه را تا آن‌جایی که دست‌شان می‌رسید با اره بریدند و به آن‌هایی که دست‌شان نرسید هم به فروشندگان لباس‌های زنانه دستور دادند که سر و صورت آن مانکن‌ها را با خریطهٔ‌های پلاستیکی سیاه بپوشانند. در ماه ژانویهٔ سال جاری، ۹۰۰ کیلو موی زنان را به‌منظور حفظ کرامت اسلامی آتش زدند و در اقدامی دیگر، صدای زنان را ممنوع اعلام کردند. زن‌زدایی به‌وسعت این‌چنینی ترسناک است. خصم و نفرت که زنان را نه تنها در حقوق، آزادی و تن‌شان هدف قرار می‌دهد، بلکه هرآن‌چه از زن گفته شود، نوشته شود، اشاره کند و به نمایش بگذارد را نیز مورد ترور قرار می‌دهد.

اکنون این حذف سیستماتیک جنسیتی، ترور زنان و هویت زنانه، امتداد و برآیند همان نگاه تاریخی مردسالارانهٔ اسلامی علیه زنان در افغانستان است که زنان را ناموس مردان تعریف می‌کرد و سلب فاعلیت و هویت انسانی از آن‌ها می‌نمود؛ این وضعیت ادامهٔ همان شوونیسم مردانه در جامعهٔ دیروز افغانستان بود که بصیره اختر دانشجوی رشتهٔ حقوق دانشگاه کابل را به جرم لباس غیر اسلامی در صحن عمومی دانشگاه مورد لت‌وکوب فیزیکی قرار داد؛ این وضعیت تداوم همان سیاست اسلامی در جمهوری اسلامی افغانستان بود که وزارت اطلاعات و فرهنگ به زنان خبرنگار از طریق مکتوب‌های رسانه‌ای، هشدار رعایت حجاب اسلامی را صادر می‌کرد. امروز کار به‌جایی کشیده‌است که شکل منسجم و عریان زن‌ستیزی و زن‌کُشی را در ساختار حکومت یا بلندترین رأس قدرت جامعه در سطح فاشیسم جنسیتی شاهدیم و زن‌کشی و حذف هویت زنانه مبدل به اجرای نظم اجتماعی شده است.

اما این‌که آیا مبارزات زنان مورد بررسی و شنیده شدن قرار گرفته‌است، یا نه؟ متأسفانه، نه! دولت‌ها و نظام حاکم جهانی هرچند مدعی دفاع از حقوق زنان این کشورند، اما به‌خوبی آشکار است که تظاهر به شنیدن صدای زنان افغانستان می‌کنند؛ به‌جای توقف حمایت از طالبان، با راه‌اندازی پروژهٔ قهرمان‌سازی و جایزه‌دهی به تعدادی از زنان مطرح این کشور، می‌خواهند تصویری از خود به جهان ارائه کنند که گویا به سرنوشت زنان افغانستان فکر می‌کنند و از فعالیت‌هایشان قدردانی می‌نمایند. درحالی‌که زنان افغانستان در چنین حالتی نیاز به تقدیر و بزرگ‌نمایی ندارند. نیاز به حمایت واقعی دارند که پشت آن هیچ‌گونه منفعت دولتی در کار نباشد. این زنان بزرگ‌ترین جمعیت زندانیان در سطح زندان‌های جهان را تشکیل می‌دهند. چرخهٔ زن‌کُشی به‌طور غیر قابل تصوری سرعت گرفته‌است. فقر زنانه شده‌است. در این حالت، تقدیر و طراحی چهره‌های کاریزماتیک چگونه می‌تواند حمایت از زنان این کشور تلقی شود؟ با این حال، فکر می‌کنم زمانش رسیده که به این واقعیت تلخ اعتراف کنیم که «روز بد هم‌درد ندارد». باید به خود بیشتر از هر زمان دیگری اتکا کرد. هم‌دیگر را در این مسیر دشوار دست داد و بازوی هم شد. مطمئناً این حمایت داخلی و استحکامیت داخلی ساختار اساسی مبارزات زنان افغانستان را ترسیم خواهد کرد.

نیمرخ: یکی از ابزارهای اساسی طالبان در سرکوب زنان، کنترل بدن و حضور اجتماعی آن‌هاست. چرا سلطه بر بدن زن همواره یکی از دغدغه‌های حکومت‌های استبدادی و مذهبی بوده‌است؟ چگونه می‌توان در برابر این سیاست آگاهانه مقاومت کرد؟

سائمه سلطانی: کنترل بدن زنان مسئله‌ای فراتر از حکومت‌ها و ایدئولوژی‌های دینی است که مردسالاری همواره آن را در اشکال مختلفی حمل و اجرا می‌کند. اما در حکومت‌های دینی، کنترل بدن زنان شدیدتر است و قلب قدرت ایدئولوژیکی آنان را تشکیل می‌دهد. اسلام سیاسی، مشروعیت قدرت حکومت اسلامی را بر اساس کنترل و سلطهٔ مردان بر بدن زنان تعریف می‌کند. اصلاً نطفهٔ حاکمیت اسلام سیاسی مبتنی بر کنترل بدن زنان شکل گرفته است؛ زیرا نظم جنسیتی و معصومیت جامعهٔ اسلامی بر اساس کنترل بدن‌های زنان حفاظت می‌شود؛ تولید و پرورش امت اسلامی بدون بدن زنان ناممکن است. پس خیلی مشخص است که طالبان به‌عنوان مجریان این دین چرا سلطه بر بدن زنان را در اولویت و نهایت حکومت‌داری‌شان قرار داده‌اند. به همین دلیل است که صدا، پوشش، شیوهٔ راه رفتن و گذر آنان در جامعه تحت کنترل قرار می‌گیرد. از طرفی، کنترل بر بدن زنان، کنترل بر سرنوشت و تفکر آنان و در کل همهٔ جامعه است. زیرا زنان را من‌حیث پرورش‌دهندگان رایگان و بی‌شمار در راستای پرورش جامعه قرار می‌دهند. این زنان هستند که می‌توانند بدون هیچ نوع حقوقی مالی، چندین نسل را برای خدمت به حاکمیت آنان تربیت نمایند. به عبارت کوتاه‌تر، حاکمیت اسلام سیاسی ارتباط مستقیمی با کنترل بر بدن زنان دارد.

در رابطه با مقاومت در برابر این کنترل‌گری بدنی، گزینه‌های متفاوتی وجود دارند. بازتعریف بدن و هویت زنانه فارغ از روایت جنسیتی حاکم در قالب نوشتن متن‌های تحلیلی، آرمانی، انتقادی، رقص، آوازخواندن، سرودن شعر، برهنگی اعتراضی، برگزاری گفتمان‌هایی در رابطه به نقد زنانگی غالب؛ برای به چالش کشیدن این کنترل، نقش قدرتمندی می‌توانند داشته باشند. تقویت هم‌بستگی میان زنان و آگاهی‌بخشی به هم‌دیگر در عین این‌که مانع از افتادن زنان در دام این زنانگی غالب و مخالفت با موافقت در کنترل بر بدن‌هایشان می‌شود؛ از طرف دیگر،آگاهی آنان را نسبت به بدن‌هایشان بالا می‌برد. افزون بر آن، آنان را حول یک هویت مبارزاتی مشترک منجسم و متشکل می‌کند. با چنین اقدامی، مطمئناً زنان نقش خود را با کلیشه‌های جنسیتی اسلامی تعریف نخواهند کرد. کلیشه‌هایی که «زن خواهر است، مادر است، دختر است و همسر است» و بالاخره زن، هرآن چیزی است، مگر انسان!

همچنان بخوانید

قطع کامل انترنت و شبکه‌های مخابراتی در افغانستان

قطع اینترنت؛ سلاح تازه‌ی طالبان برای سانسور کامل

چهار سال آپارتاید جنسیتی و سرکوب؛ مرکز حقوق بشر افغانستان خواستار ادامه انزوای گروه طالبان شد

نیمرخ: تاریخ نشان داده‌است که مبارزات فیزیکی اغلب چرخهٔ جدیدی از خشونت را به دنبال دارند. آیا مبارزات مدنی و روش‌های غیر خشونت‌آمیز زنان افغانستان می‌تواند در درازمدت به تغییرات پایدار منجر شود؟

سائمه سلطانی: البته! زیرا مبارزات فیزیکی در عین این‌که خشن و ضد انسانی‌اند. راه حل را در حذف و ضربهٔ فیزیکی به طرف مقابل خلاصه می‌کنند؛ خشونت و نظام مبتنی بر قدرت را که مشخصهٔ نظام مردسالاری است، هم‌چنان به بازتولید و احیا می‌گیرند‌. به عبارتی، در چنین مبارزاتی فقط شاهد تغییر صوری نظام‌ها خواهیم بود. اما به‌صورت کیفی و بنیادی هیچ تغییری در نظام‌های جدید نخواهد آمد. ممکن است مقدار ستم، بی‌عدالتی، تبعیض، فقر، کشتار و ناامنی کاهش یابند، اما بنیادهای بی عدالتی، ستم، فقر، تبعیض، جنگ و سلطه حفظ می‌گردند. چنین مبارزاتی مشخصهٔ اصلی تفکر ترورگر مردسالاری است. مبارزه‌ای که متکی بر فیزیک و هیکل مردانه است و باور دارد هر که زور بیشتر داشته باشد، قهرمان هم همان خواهد بود. درحالی‌که فمینیست‌ها کاملاً مخالف مبارزات فیزیکی، خشونت، جنگ و ترور استند. برای همین، در سطح جهانی فمینیست‌ها بزرگ‌ترین حامیان و راه‌اندازان کمپین‌های ضد جنگ و ترویج‌دهندهٔ صلح بوده‌اند. زیرا تجربهٔ حاکمیت این مبارزه را در حافظهٔ تاریخی خود دارند که چه‌قدر از آن، ضربه متحمل شده‌اند؛ مورد ترور، خشونت و تجاوز قرار گرفته‌اند. بناءً، فمینیست‌ها از نتیجهٔ تجربه دردناک جمعی‌شان، مخالفت خود را با این شیوهٔ مبارزه اعلام می‌دارند. از دید آنان، اساساً مبارزه باید قبل از تغییر ساختار، ماهیت ساختار را زیر و رو کند. در تاریخ، تحولاتی زیادی به‌وجود آمد که مقدار ستم و بی‌عدالتی را کم‌رنگ ساختند، اما ماهیت بی‌عدالتی و ستم را هم‌چنان محفوظ نگه داشتند. مثلاً: خیزش »زن، زندگی، آزادی « در ایران که علیه جمهوری اسلامی با انگشت وسط یا انگشت تجاوز، آرزوی سرنگونی می‌کرد. بعدها در کنار جمهوری اسلامی علیه مهاجرین افغانستانی ایستاد و با همان انگشت وسط، شعار »مرگ بر افغانی « را علیه مهاجرین فریاد زد. یکی از دلایل فروکش‌کردن این خیزش، رفتن آن به آغوش فاشیسم »ایران میهنی« بود، این خیزش نتوانست جلو مبارزه با ماهیت‌ مردسالارانه علیه مردسالاری را در خودش بگیرد. بناءً، خود در آن به تحلیل رفت و همانی شد که جمهوری اسلامی می‌خواست. این تفکر که مبارزه را محدود به نبرد فیزیکی می‌کند، هم از این نگاه اشتباه است که اشکال با حذف تن‌ها و جاری‌ساختن جوی‌های خون حل نمی‌شود. مسئلهٔ اصلی در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و افکار مسلط است که باید با بحث، آگاهی، گفت‌وگو و اعتراض عاری از خشونت آن را حل کرد.

جامعهٔ خستهٔ امروز به ساختاری نیاز دارد که بساط این ایدئولوژی تنبیه و استهزاء را جمع کند. بناءً، مبارزهٔ مسالمت‌آمیز با تکثیر آگاهی و گفت‌وگو ممکن است. این راه حل تغییر را از لایه‌های زیرین جامعه می‌بایست دنبال کرد. باور غالب در فمینیسم این است که نظام مردسالار حاکم برای حفاظت از خود در برابر مقاومت توده‌ها با اعمال سلطه فیزیکی دست به سرکوب می‌زند. ازاین‌رو، مبارزه‌‌ای که مبتنی بر عین رویکرد خشونت باشد، به‌ نوعی، بازی در زمین خود آن نظام است. زیرا برای پیروزی بر یک‌دیگر، ناگزیر خواهید بود وارد چرخهٔ رقابتی شوید که هر کسی متوحش‌تر و هارتر، همان پیروزتر. شما در چنین مبارزه‌‌ای روی اعمال وحشت با هم‌دیگر به رقابت می‌پردازید و این مسئله به تعمیق و پایداری نظام مردسالاری که متکی بر خشونت است، می‌افزاید.

نیمرخ: برخی معتقدند که اعتراضات خیابانی و حرکت‌های مدنی زنان افغانستان به دلیل نبود حمایت جهانی به نتیجه نمی‌رسند به نظر شما، چرا جامعه جهانی نسبت به سرکوب سیستماتیک زنان افغانستان واکنش قاطع نشان نمی‌دهد؟

سائمه سلطانی: به‌نظر می‌رسد ما به جامعه جهانی دید غیر واقعی و اغلباً تخیلی داریم. فکر می‌کنیم مسئله و نگرانی بنیادی آن‌ها واقعاً بحث زنان این کشور است. اما در واقع، حقوق زنان نزد جامعه جهانی بیشتر از یک کارت معتبر برای پیشبرد منافع سیاسی‌شان نیست. این را می‌توان در پروسهٔ دوحه و سپردن حاکمیت به دست طالبان به خوبی نگاه کرد. بیست سال قبل، جامعه جهانی تحت رهبری آمریکا با شعار دفاع از حقوق زنان، حقوق بشر، دموکراسی و مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شد. تا جایی زمینهٔ تعلیم، تحصیل و کار را برای زنان شهری این کشور فراهم ساخت. اما دموکراسی که حاکم کرد، حتی برای همان زنان اندک شهری هم دموکراسی سکولار مطلق نبود. شریعت اسلامی که فعلاً حاکم است، آن‌زمان در قالب و قلب دادگاه‌ها و رویه‌های قضایی جمهوریت هم‌چنان حاکم بود. یک زن برای گرفتن حکم طلاق از بس جان می‌کند، پا به پایش نمی‌ماند. برای این‌که شاید یک محکمه، حکم خُلع یا طلاق را برایش صادر کند و این زن بیچاره را از خشونت و خفقان آن همسر سمی‌اش نجات بدهد. اما سر آخر آن زن با ناامیدی، خشم و بیچارگی مجبور به وارد شدن در خانهٔ همان مردی می‌شد که از وحشت او همهٔ دادگاه‌ها و ادارات عدلی دولت را سیر کرده بود. گذشته از این‌که آن مرد با چه روحیهٔ عقده‌مندتری این‌بار دست به عمل در برابر این زن می‌زد. از طرف دیگر، برای زنان غیر شهری که اکثریت نفوس زنان کشور را تشکیل می‌دهند، وضعیت امروز آنان تفاوتی چندانی با وضعیت دیروز شان ندارد. چون در آن زمان ساحات غیر مرکزی یا دست نیروهای طالبان بود، یاهم دست تنظیم‌های جهادی. در هر دو صورت، زنان آن ساحات تحت سیطرهٔ مردسالاری اسلام مطلق قرار داشتند. در واقع وضعیتی که امروز طالبان بالای زنان شهری آوردند؛ زنان روستایی از بیست سال قبل و در واقع از دورهٔ مجاهدین و دور اول حکومت طالبان تا به امروز، آن را نفس می‌کشند و زندگی می‌کنند. اما آیا در طول بیست سال، حتی یک‌بار از زبان جامعه جهانی شنیدیم که در مورد وضعیت اکثریت زنان محروم روستایی افغانستان و آپارتاید جنسیتی که آن‌جا گروه‌های اسلامی به ویژه طالبان حاکم کرده بودند، کلمه‌ای به زبان بیاورند؟ البته که نه!
نگاه کنید، رزا اوتونبایوا نماینده سازمان ملل، چگونه این را با حجاب اجباری که بر سر کرده بود، مطرح کرد که «جهان از دستاوردهای طالبان به قدر کافی قدردانی نکرده‌است!»
بنابراین، فکر می‌کنم پاسخ جامعه جهانی برای زنان افغانستان از خیلی وقت پیش مشخص بود. اما ظاهراً این پاسخ آن‌قدر وحشتناک و غیر قابل باور است که نمی‌توانیم به سادگی آن را بپذیریم. به‌همین دلیل شاید خودمان را به نفهمی زدیم و اصرار بر این داریم که جامعه جهانی می‌تواند و می‌خواهد به ما زنان کمکی انجام بدهد.

نیمرخ: مبارزات زنان افغانستان فراتر از حضور در خیابان‌ها، در هنر، ادبیات، رسانه و دیگر حوزه‌های عمومی نیز جریان دارد. نقش این ابزارها را در مقاومت و بازتعریف جایگاه زن چگونه می‌بینید؟

سائمه سلطانی: آن‌چه که بیشتر بر نقش و اهمیت این ابزارها می‌افزاید، امن بودنشان است. زنان با هنر، رسانه و تکنولوژی، بدون این‌که خود را در موقعیت خطر قرار دهند، این بسته‌ فکری مردسالاری را می‌توانند به چالش بکشند. روایت مردسالارانه از تعریف زن غالب را ضمن این‌که بی‌اعتبار بسازند، هم‌چنان به بازتعریف بگیرند و با زنانگی متکثر و متنوع بازنویسی نموده، جابه‌جا نمایند. در عین حال، به آنان فرصت ترسیم و رونمایی از هویت مستقل زنانه را می‌دهند. هویتی که چهرهٔ جدید و آن‌چه که تا به امروز از زنان افغانستان دیده نشده‌است را به تصویر می‌کشد. فرایند این پیکار زنان با هنر، رسانه و تکنولوژی، فرصت به چالش کشیدن جعل تاریخ جنسیتی مردسالارانه را ایجاد می‌کند. نقش آنان را در بازنویسی تاریخ هم‌چنان درشت‌ و گسترده خواهد کرد. مهم‌تر این‌که زمینهٔ اعتماد و قدرت خواهرانگی را میان زنان ایجاد می‌نماید که زنان با مراجعه به این قدرت خواهرانگی دیگر برای حل مشکلات‌شان به دام نظام مردسالار نیفتند و برای حل آنان به مردان باج ندهند.

نیمرخ: چگونه می‌توان نسل جدید زنان افغانستان را به ادامهٔ مبارزه امیدوار کرد، درحالی‌که فضای سرکوب و ناامیدی گسترده‌تر شده‌است؟

سائمه سلطانی: در این قسمت روایت‌گری می‌تواند نقش مهمی بازی کند. زنان می‌‌توانند با نوشتن مبارزات فردی، احساس‌شان را از رسیدن به موفقیت‌های فردی بیان کنند. از اهمیت مبارزه در زندگی فردی‌شان بنویسند، همچنان از نقش مبارزه در سرنوشت زنان و تعمیم آن با مبارزات گروهی. در صورتی که این مبارزات فردی به مبارزات جمعی زنان منجر شود، بدون شک، تغییرات بزرگی را در سرنوشت زنان رقم خواهد زد.

راه‌اندازی بحث‌ها و گفتمان‌های جنسیت، جاذبهٔ فکری می‌تواند ایجاد کند، که زنان تمایلی به جذب شدن به آن‌ها را در خود حس خواهند کرد. این جاذبه باعث می‌شود زنان بیشتری خود را درگیر جست‌وجوی مطالعات جنسیت کنند. در طول این جست‌وجو، آگاهی و حساسیت فکری که نسبت به موضوع زنان و حاکمیت مردسالاری در ذهن خود پیدا می‌کنند، بالا می‌رود. آهسته آهسته خود را در موقعیتی خواهند ‌یافت، که ممکن تمایل بیشتری‌، به مبارزات جمعی جنسیتی در خود بیابند. بالاخره شاهد تشکیل حلقات متفاوت مبارزاتی زنانه خواهیم بود که هدف اساسی‌ در این مبارزه، بازپس‌گیری حقوق انسانی زنان خواهد بود. در این میان، فضای هم‌بستگی زنانه‌ای ایجاد خواهد شد، که حامل حس قدرت جمعی، حمایت و هم‌دلی، تأکید بر امنیت هم‌دیگر و تقویت اعتماد میان شبکه‌های زنان خواهد بود، که تحت ستم مشترک به‌دنبال هدف مشترکی هم‌قدم و هم‌صدا خواهند شد. هم‌چنان با تأکید بر این‌که هر تغییر و مقاومت کوچکی می‌تواند قسمتی یا نشانه‌ای از یک تغییر و مقاومت بزرگ در دل جامعه باشد، باید روحیهٔ مبارزاتی را در زنان تقویت و گسترش داد.

نیمرخ: بسیاری از جریان‌های سیاسی و مذهبی، زنان را به‌عنوان نماد «عزت» و «ناموس» جامعه معرفی می‌کنند و از این طریق، کنترل و سرکوب آن‌ها را توجیه می‌کنند. چگونه می‌توان این ذهنیت را به چالش کشید و تغییر داد؟

سائمه سلطانی: افشای ماهیت مردسالارانه و مالکانه «ناموس »می‌تواند اعتبار این نهادها را مختل کند. می‌توان در چهارچوب گفتمان‌های صوتی، تصویری و متون کتبی این را مطرح کرد که «ناموس»واقعیت ازلی و ابدی زنان نیست. بلکه سیاست کنترل‌گر و هویت جعلی است که در بستر تاریخ سلطهٔ مردمحور شکل گرفته‌است. هدفی جز استثمار، بردگی و انقیاد زنان ندارد. این نگاه به زنان در طول دوره‌های متفاوت تاریخی همواره تقویت و نهادینه شده‌است. نگاهی که باور دارد، زنان در قالب «ناموس » جایگاه ملکیت مرد خانواده و جامعه اسلامی را دارد. این مردان هستند که باید برای حفاظت آن ملکیت، همواره آنان را در قبضهٔ مردان نگه دارند. در مسیر این قبضگی، زنان عاملیت و فاعلیت‌شان را از دست می‌دهند. حقوق و آزادی آنان انکار می‌شود. با آنان شبیه یک جنس بدون شعور و حواس، برخورد سلسله مراتبی، کنترل‌گرانه و قهرآمیز صورت می‌گیرد که جز آسیب‌های روانی و فیزیکی در زنان دستاوردی تاکنون نداشته‌است. این پدیده در عین حال، به نفع مردان هم نیست. زیرا مردان را در موقعیتی قرار می‌دهد که برای تحت قضاوت قرار نگرفتن مردم، در مواردی برای «ناموس » باید یا جان خودشان را بدهند یا جان دیگری را بگیرند، که در هر دو صورت تاوان بزرگی می‌پردازند. در یک قسمت جانشان را و در قسمت دیگر زندان و حتی اعدام یا قصاص. بالاخره بر این نکته انگشت گذاشت که این پدیدهٔ مردسالار تنها زنان و ال‌جی‌بی‌تی کیوها را به قربانی نمی‌گیرد، بلکه مردان را هم‌چنان به قربانی می‌گیرد. مردان در ایران برای مقابله در برابر این پدیده، کمپین‌های آنلاین « من بی‌ناموسم! » را برگزار کردند. زیرا ضمن خستگی از پرداختن تاوان، از بار حقارت‌آمیز آن در سرنوشت جمعی جامعه‌شان نیز احساس انزجار و بیزاری می‌کردند. ترویج بحث‌های انتقادی در رابطه با پدیدهٔ «ناموس»، تولید نقدهای کتبی و برگزاری کمپین‌های آنلاین « من بی‌ناموسم»، «زنان ناموس هیچ کسی نیستند!» می‌توانند نقشی مهمی در به انحلال رفتن این باور جنسیت‌زده داشته باشند.

نیمرخ: مرز بین ابژه‌شدن بدن زنان و استفادهٔ آگاهانه از آن به‌عنوان ابزار اعتراض کجاست؟ آیا واکنش‌های شدید به برهنگی اعتراضی را می‌توان نشانه‌ای از سلطهٔ مردسالارانه دانست؟ چرا؟

سائمه سلطانی: ممنون، به نکتهٔ حساسی اشاره کردید! مرز میان ابژه‌شدن بدن زنان با استفادهٔ آگاهانه به‌عنوان ابزار اعتراض، در گرفتن چرخهٔ کنترل و عاملیت زنان بر بدن‌شان نهفته‌است. نگاه ابژه‌وار به بدن زنان اتفاقاً زمانی شکل می‌گیرد که زنان عاملیت و کنترل آن را در دست ندارند و فکر می‌کنند بدن‌شان متعلق به مرد محرم یا قیم‌هایشان است. اما زمانی‌که زنان آگاهانه و به انتخاب خود، از بدن‌شان برای مبارزه و اعتراض کار می‌گیرند. بدن آنان نه یک ابژه، بلکه مبدل به سوژه‌ای فعال در مبارزه با سرکوب و استثمار بیرونی قرار می‌گیرد. اصلاً بیایید این‌طوری تعریف کنیم که ابژگی وقتی اتفاق می‌افتد و می‌توان بر آن انتقاد وارد کرد که بدن فارغ از ارادهٔ درونی توسط عوامل بیرونی مورد استفاده قرار بگیرد. در غیر آن مردان هم همواره از بدن‌شان من‌حیث ابزار نمایش قدرت کار گرفته‌اند. اما چرا هیچ‌گاه به آنان این انتقاد وارد نشده‌است که مردان از بدن‌شان من‌حیث ابزار و ابژه در خدمت به اهداف استفاده می‌کنند؟
این سیاست دوگانه نسبت به کاربرد بدن توسط مردان و زنان، به خوبی نشان‌دهندهٔ تکنیک جدید مردسالارانه مبنی بر حفظ سلطه و مالکیت مردانه است. سیاستی که کاربرد بدن به‌عنوان ابزار اعتراض و مقاومت توسط زنان را دید ابژه‌وار آنان به بدن‌هایشان تعریف می‌کند. اما عین کاربرد را در بدن مردان من‌حیث ابزاری برای نمایش قدرت، اصلاً مورد شک و تردید قرار نمی‌دهد. بناءً، خیلی واضح است که هدف از راه‌اندازی چنین گفتمانی از چه قرار است و چرا تکثیر و تقویت می‌شود!

نیمرخ: آیا طالبان تنها موانع علیه زنان افغانستان محسوب می‌شوند؟

کاش مسئله چنین ساده بود! طالبان را اگر بیرون از عوامل ریشه‌ای آنان که اسلام، استعمار و ناسیونالیسم استند، به تعریف بگیریم. در واقع متوسل به خودفریبی غیر قابل جبرانی خواهیم شد که روند مبارزات زنان را به تأخیر خواهند انداخت. ما را من‌حیث ابزاری برای قدرت‌گیری مخالفین جهادی طالبان که عین دیدگاه طالبان نسبت به زنان را دارند، مورد سوءاستفاده قرار خواهند داد. از طرفی، با طرح چنین باوری که تنها طالب مانع کلی و اساسی علیه زنان است؛ هدف مبارزاتی کوتاه‌مدتی تعریف می‌گردد که به محض سرنگونی طالب، آن مبارزات خاتمه خواهند یافت و بار دیگر منسجم ساختن زنان به‌همین سرعت فراهم نخواهد بود. چنان‌که موج اول فمینیسم در آمریکا هدف مبارزاتی‌اش را حول محور «حق رأی »تعریف نمود. بناءً، زمانی‌که حق رأی زنان پذیرفته شد، شعله‌های خیزش، تظاهرات و مبارزات زنان نیز خاموش شد؛ مردان دولتی به زنان می‌گفتند که به حق رأی‌تان رسیدید و نباید بعد از این سروصدا و اغتشاش راه‌اندازی کنید!

اکنون اگر زنان افغانستان هم توجه‌شان را از این نکته در تاریخ تجربیات فمینیستی برگردانند و نوک پیکان مبارزات‌شان را تنها به طرف طالبان نشانه بگیرند. مطمئناً، فردای سرنگونی طالب به آنان هم عین پاسخ اطلاق خواهد شد که به هدف‌تان رسیدید. طالبان سرنگون شدند. بیشتر از این هم حق ندارید سروصدا و اغتشاش راه‌اندازی کنید!
بنابراین، نیازی اساسی بر بازرسی و تجدید نظر در تعریف ساختار مبارزاتی زنان افغانستان، احساس می‌شود. تمرکز عمیق بر طالب، دید متعصبانه‌ای است که ما را از پذیرفتن این‌که طالبان بخشی از یک نظام جنسیت‌زده مردسالار دینی‌اند، که در طول تاریخ چهارده‌صد سالهٔ اسلام، زنان را تحت شکنجه، تجاوز و قتل قرار داده‌است؛ باز می‌ماند. باعث می‌شود به دام کلیشه‌های خودفریبانه و عوام‌فریبانه‌ای چون اسلام واقعی و اسلام متعدل یا اسلام افراطی و غیر متعدل بیفتیم. فرخنده در زمانهٔ اسلام معتدل آتش‌ زده خاکستر شد. در زمان اسلام معتدل بود که زنان را به جرم فرار از خانه زندانی می‌کردند و روابط جنسی‌شان را تحت نظارت قرار می‌دادند. اسلام چه در حالت میانه، چه در حالت معتدل، نظامی است که بر فاشیسم و شوونیسم جنسیتی ایمان دارد. بر فرودستی زن و فرادستی مرد تأکید بی‌قید و شرطی می‌گذارد. گذشته از این‌که هویت و حضور اقلیت‌های جنسی/جنسیتی را حتی به‌رسمیت نمی‌شناسد.

در کنار این، تمرکز تک‌ بُعدی به طالبان، باعث می‌شود نقش محوری قدرت‌های امپریالیستی به‌ویژه آمریکا را در بازگشت دادن این گروه به حاکمیت مرکزی، نادیده بگیریم. عمدتاً زنان دولتی با تکیه بر درخواست حمایت دولت‌های قدرتمند از زنان افغانستان و تحریم طالبان، عمداً یا ناخواسته از نقش حیاتی آنان در بازگشت دادن طالب و حمایت فعلی آنان از این گروه انکار می‌کنند و به‌جای انتقاد بر نقش این دولت‌ها و رویکرد استعماری‌شان، تصویر مثبت و یاری‌دهنده از آنان در انظار عمومی ارائه می‌دهند. تصویری که در آن، نقش بنیادی ایجاد، بازگشت و حمایت فعلی آنان از طالبان سانسور می‌شود. آنان من‌حیث یگانه منبع معتبر نجات زنان در جهان به تصویر کشیده می‌شوند‌. حال آن‌که واقعیت این است که طالب بدون این دولت‌ها برای یک ماه هم نمی‌تواند دوام بیاورد، چندسال که خیلی دور از باور است!

نیمرخ: در پایان، اگر بخواهید یک پیام برای زنانی که هنوز در افغانستان هستند و با شرایط دشوار دست‌وپنجه نرم می‌کنند بفرستید، چه می‌گویید؟ چگونه می‌توانند در این فضای سرکوب هم‌چنان ایستادگی کنند؟

سائمه سلطانی: دشواری شرایط مشخص است. اما امید را در دل این تاریکی دفن نکنید. مقاومت را از بسته‌ترین موقعیت ادامه دهید، بدون این‌که خود را با خطر مواجه سازید. مثلاً، حتی اگر دست و پا، چشم و دهان شما را بستند؛ و در گوش‌هایتان کلمهٔ بردگی زنان را زمزمه کردند. مقاومت را به درون ذهن‌تان علیه آن‌چه می‌شنوید، راه‌اندازی کنید. با این کلمات در درون‌تان مبارزه کنید که زنان را برده و ملکیت می‌خوانند! زنان موجودات مستقل، مستحق حقوق و آزادی انسانی هستند و دیر یا زود به هر آن‌چه خواهند رسید که آنان را از آن‌ها محروم کرده بودند. این مقاومت در برابر آن کلمات ضد زن، اگر در درون‌تان راه‌اندازی نشود؛ فردا به راحتی این کلمات را به نسل بعدی خود منتقل خواهید کرد و همین‌جاست که دریافته می‌شود، مقاومت را چرا باید زنده نگه داشت. مقاومت هرچند پنهان و غیر دیدنی باشد، آن‌قدر قدرتمند است که بتواند یک نسل را در معرض تغییر قرار بدهد!

هیچ‌گاه در تنهایی خود را محدود نکنید. تنهایی، محیط آماده برای اعمال سرکوب است و دست کم سرکوب را ساده‌تر می‌کند. خود را در کنار بقیهٔ زنان قرار بدهید و راه‌های تعامل را با زنان فعال و پیشرو ایجاد کنید. این به شما کمک می‌کند در عین این‌که از دانش آنان برای مبارزه می‌توانید کار بگیرید، یک منبع حمایتی برای مواجه شدن با شرایط اضطراری در خطر را نیز به‌دست بیاورید. افزون بر آن از بودن در فضای مبارزاتی فکری، احساس قوت و اعتماد به نفس بیشتری می‌کنید، که تنها نیستید. بلکه بخشی از یک نیروی وسیع جنبش زنان هستید که در حال قدرتمندتر شدن است. از همین حالا خود را در محیط نوشتن و خواندن قرار بدهید. موسیقی اعتراضی، و حماسی فمینیستی کمک می‌کند روحیهٔ مبارزاتی در وجود شما شکل بگیرد. مطالعات نظام‌های سیاسی را شروع کنید و به دنبال شناخت این نظام‌ها، مطالعات فمینیستی را روی دست بگیرید. زیرا بدون شناخت نظام‌های سیاسی و تاریخی قادر به درک درستی از مطالعات فمینیستی هم نخواهید بود. باید پذیرفت که مطالعات فمینیستی در واکنش و نقد این نظام‌های سیاسی به تحریر درآمده‌اند. بنابراین، شناخت و فهم مطالعات فمینیستی مستلزم فهم تاریخ و نظام‌های مردسالاری است. باید دانست که ریشه‌های ستم و بی‌عدالتی جنسیتی در کدام نهادها، ایدئولوژی‌ها و ساختارها وجود دارند و چگونه خودشان را به بازتولید می‌گیرند.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: آپارتاید جنسیتیاعتراضاتزنانمبارزات زنانمحدودیت
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است
گفت‌وگو

در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است

7 حوت 1396

ویدا ساغری به دلیل مبارزات پیوسته اش، در زندگی شخصی و کاری خود تجارب یکسان دارد. دیدی از بالا به پایین، برخورد غیر عقده‌مندانه و راه حل یابی برای کاهش آسیب، باعث پیروزیی مبارزه او...

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
تجربه‌ی دردناک نخستین سکس
روایت

تجربه‌ی دردناک نخستین سکس

27 میزان 1399

نویسنده: آژفنداک محفل نکاحم بود و از خوشی در لباس نمی‌گنجیدم. همه چیز درست و ‌عادی بود و قرار بود یک زندگی عالی داشته باشیم. من به او خیلی عزیز بودم و همین‌طوری او به...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN