نیمرخ
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
حمایت مالی
نیمرخ

بررسی رمان چاردختر زردشت

  • نیمرخ
  • 29 اسد 1402
سرو-رسا-رفیع‌زاده

دکتر سرو رسا رفیع‌زاده
پژوهشگر مهمان دانشگاه کالیفرنیا، لاس‌آنجلس

رمان چاردختر زردشت روایتی از رخدادهای گوناگون در زمان‌‏های مختلف است که به سبک رئالیسم جادویی بیان شده و تاریخ ایجاد سرزمینی به نام زردشت‏‌آباد را در بر دارد. این رمان به عنوان یک اثر برجسته در تاریخ ادبیات داستانی افغانستان قرار می‏گیرد. آن‌چه در زیر می‏خوانید،  تلاشی است برای نشان دادن و در میان گذاشتن یکی از خوانش‏‌های متعدد این متن.

خلاصۀ رمان

فصل اول رمان پس از مرگ راوی اول‌شخص آغاز می‏شود. ادامۀ این فصل، روایتی از چه‌گونه‌گی به وجودآمدن منطقۀ زردشت‌‏آباد و سرگذشت اهالی آن به دست می‏دهد. زرین‌گل به عنوان شخصیتی معرفی می‏شود که مردم را با فنون مختلف آشنا می‏سازد و چنین می‏شود که زردشت‌‏آباد شکل می‏گیرد. تاریخ زردشت‌‏آباد را حافظۀ جمعی مردم و عده‌‏یی از شخصیت‌‏های داستانی روایت می‏کنند. بیشتر شخصیت‏‌های داستانی در این فصل معرفی می‏شوند. راوی اول‌شخص در این فصل دختری به اسم رودابه است که در اولین صحنۀ رمان اتفاقات پس از مرگش را روایت می‏کند. 

فصل دوم با ماجراهای پس از مرگ رودابه و انتقال بدن بی‏جانش توسط مادرش از شهر به زردشت‌‏آباد آغاز می‏شود. سرگذشت پنج نسل از زرین‌گل تا نسرین‏‌گل، و حوادثی که تاریخ گذشته و حال زردشت‌‏آباد را می‌‏سازد، در این فصل روایت می‏شود. در آخر این فصل و پس از مراسم خاک‌سپاری رودابه، میان نیروهای متخاصم در زردشت‌‏آباد جنگی به وقوع می‏پیوندد که منجر به تغییرات سیاسی و جابجایی قدرت می‏گردد.

فصل سوم به حوادث بعد از جنگ و قدرت‌‏گیری نیروهای جدید در زردشت‏‌آباد می‌پردازد و آشور، برادر کوچک رودابه یادداشت‏‌هایش را که حاوی اتفاقات و حوادث روزانه در زردشت‌‏آباد بود، به برادرش ضمیر، مالک مهمان‌خانۀ پاشنگ می‏فرستد. تا با اتکا به آن تاریخ تحلیلی زردشت‌‏آباد را بنویسد. هر فصل رمان به یکی از شخصیت‏‌های داستانی تقدیم شده‌است.

شخصیت‏‌ها

شخصیت‏‌های اصلی رمان، نسرین‌‏گل و فرزندانش؛ رودابه، ضمیر و آشور؛ گل‏بیگم، فرشته، انیس، پدرکلان یاسر؛ مولوی اعظم و هاتف اصلانی‌اند که می‏توان هر کدام را نمایندۀ تیپیک طبقه‏‌یی از جامعۀ افغانستان خواند.

پدرکلان یاسر، رهبری زردشت‌‏آباد را به دست و سه جنگ موفق با آمریکایی‌‏ها و یک جنگ با روس‏‌ها را در کارنامه دارد. اکثر یا تمام خانه‏‌های زردشت‌‏آباد زخم‌‏های جنگ را بر تن دارند و معمولاً یک طبقه اند؛ ولی قصر باشکوه پدرکلان یاسر، بر بلند‏ای تپه‏‌یی‏ بنا شده و دارای 20 طبقه‌است. هاتف اصلانی مالک کارگاه قالین‏‌بافی است و اکثر زنان زردشت‏‌آباد و سایر مناطق در این کارگاه مشغول به کار اند. وی زیر عنوان شعارهای حقوق زنان، به استثمار آنان پرداخته و در پی اندوختن پول بیشتر است. مولوی اعظم شخصیت دیگری که امور مذهبی مردم را اداره می‏کند، ابتدا یک چلی (پیشکار ملا) بسیار کم‌سواد است که آهسته آهسته صاحب آوازه و قدرت می‏شود و در پایان داستان در تبانی با امریکایی‏‌ها به قدرت برتر منطقه تبدیل می‏شود.

چاردختر زردشت عبارت اند از راوی، و سه دوستش؛ انیس، گل‌‏بیگم و فرشته که دوران کودکی را باهم گذرانده‌اند و به جز انیس که با پدرکلان یاسر ازدواج می‏کند، بقیه در نوجوانی قصد فرار از زردشت‌‏آباد را می‏کنند ولی در مسیر فرار با ماجراهای دردناکی روبرو می‏شوند.

اعضای خانوادۀ رودابه از دیگر شخصیت‏‌های مهم رمان اند که در پیشبرد حوادث نقش دارند. ضمیر برادر بزرگ‏تر رودابه است که شش روز مانده به دوساله‌گی خانه را ترک کرده و به قلمرو پاشنگ می‏رود. آشور برادر کوچک‏تر رودابه است که هنگام رفتن برادر فقط شش‌‏ماه داشته و بعدها ماجراهای زردشت‌‏آباد را می‏نویسد. فانوس شیردل، معلم گل‏رحمان، و… شخصیت‏‌های دیگری‌اند که حوادث رمان را با کنش‏گری‏‌های خود به پیش می‏برند.

همچنان بخوانید

رونمایی «رد پای درخت» و «بلخینه‌ها» آثار تازه‌ی لیلی غزل

رحم پاره؛ ایستادگی در برابر فراموشیِ رنج است «گفت‌وگو با تمنا ایثار»

انتشار رُمان «دفی برای گلسا»؛ اثر منیژه باختری

در این داستان نشانه‌‏های زیادی، خواننده را به سرزمین نویسنده (افغانستان) رهنمون می‏شود. زبان داستان (فارسی با مصطلحات و تعبیرات رایج مردم در این سرزمین) و زبان روایت همانند تاریخ افغانستان میان واقعیت و اسطوره، پیوسته در رفت‌و‌آمد است.

مورد دیگر، نام‏‌های شخصیت‏‌هاست که آشنا و بومی همین سرزمین است: نازدانه، شیردل، شیرمحمد، گل‌‏رحمان، زرمینه، گلی، دیده، گل‌‏بیگم و از همه مهم‏‌تر پسوند گل در آخر نام‏‌های مادران رودابه؛ صنم‌گل، آی‌گل، نسرین‏‌گل که از ویژه‌گی‌‏های نام‏‌های زنانه در افغانستان است. همچنین رفتارها، کنش‌‏ها و افکار شخصیت‏‌های داستان کاملاً شبیه جامعۀ سنتی افغانستان است.

نمادها

استفاده از نماد در این رمان به قدری چشم‏گیر است؛ که آن را به یکی از مشخصه‌‏های تعمدی زبانی مبدل کرده‌است. این نمادها نه تنها اعداد، رنگ‏ها، و پدیده‏‌ها را در برمی‏گیرد، بل‌که شخصیت‏‌های داستانی را نیز به عنوان نمادی از طیف فکری و سیاسی و طبقۀ اجتماعی معرفی می‏کند. 

از جملۀ این نمادها، می‏توان به عددها (صفت‏‌های شمارشی) و رنگ‏‌ها اشاره کرد. اعداد سه و چهار از همه چشم‏‌گیرتر است و کارکرد برجسته‌‏یی در متن دارند. اعداد دیگری که با بسامد بالایی تکرار شده است، بررسی ویژه‏‌یی می‏‌طلبد مثل سلطنت «واحد» زردشت‌‏آباد، 101 ایالت اطراف زردشت‌‏آباد، 301 ایالت تحت تسلط روس‌‏ها، 402 ایالت، 6 روز مانده به 2 ساله‌گی ضمیر، 6 روز و 6 ساعت جنگ پدرکلان یاسر در قصر، 6 ‏ماه و 6 ‏روز طول کشیدن جنگ، خیمه‏‌های 2 گوش و خیمه‏‌های 4 گوش مولوی اعظم و…

بینامتنیت

این رمان از نظر شیوه و سبک نگارش، شبیه صدسال تنهایی است. وقتی کتاب چاردختر زردشت را می‏خواندم، ناخودآگاه صدسال تنهایی در ذهنم تداعی می‏شد. به جز شیوه و سبک داستان که در ژانر واقع‌‏گرایی جادویی یا رئالیسم جادویی نوشته شده، تأثیر این رمان شگرف را بر چاردختر زردشت نمی‏‌توان انکار کرد. اگرچه در این ادعا باید جانب احتیاط را رعایت کرد؛ به این دلیل که علاوه بر تفاوتی که در حجم دو رمان وجود دارد، شرایط سیاسی و اجتماعی نویسنده‌گان کتاب، اقتضاآت خاص زمان خودشان را داشته‌اند و این به تفاوت مواضع‌شان نیز منجر شده‌است.

نام هر دو داستان با صفت شمارشی «4» و «100» شروع می‏شود. هر دو داستان با مرگ شخصیت مهم و تأثیرگذار داستان آغاز می‏شود؛ در حالی که روایت با فلاش‏‌بک‌‏های متعدد به زمان گذشته می‏رود. باز هم هر دو رمان سرگذشت چندنسل از یک خانواده را بیان می‏‌کند که در پیرامون‌شان اتفاقات زیادی می‏‌افتد. هر دو رمان در مکانی خیالی و ساخته و پرداختۀ ذهن نویسنده روایت می‏شود. ماکاندو و زردشت‌آباد. در هر دو رمان عناصر خیال و واقعیت چنان درهم می‏‌آمیزند که تفکیک و جداسازی آن‏‌ها از همدیگر باعث فروریزی کلیت روایت و داستان می‏گردد. در هر دو رمان بنیان‌گذار و بزرگ خانواده در تلاش به دست‌آوردن و کشف طلا یا ساخت طلا اند تا برای رفاه حال مردم و خانوادۀ خود کار مؤثری انجام دهند و… نهایتاً این که تم هر دو رمان نیز از جهاتی با هم شبیه‌اند.

زبان اثر

رمان از زبان معیار استفاده کرده‌است با نثری روان و در عین حال رسمی و دانشگاهی. برخی واژه‏‌ها به صورت لهجه‌‏یی استفاده شده که با نثر یک‌دست اثر سازگاری ندارد. این رمان زبانی تخیلی و شاعرانه دارد و تشخیص مرز میان شعر و نثر را مشکل می‏سازد. برخی مشکلات و اشتباهات تایپی نیز در رمان به نظر می‏رسد که ممکن است به دلیل افتاده‌گی از چشم ویراستار اتفاق افتاده باشد ولی در کاربرد ساختارهای نحوی یا واژه‏‌ها و ترکیب‏‌های کنایی نیز اندکی مشکلات وجود دارد. 

نمونه‏‌هایی از متن کتاب

در روزگار نسرین‏‌گل، تداعی آهنگ‏‌هایی که به نام دوران پیشاآمریکایی موسوم بود، و پیشینۀ آن‌ها به درازنای تاریخ سلطنت واحد زردشت‏آباد می‏رسید، به یادآوری آتش‌‏سوزی بزرگی نبود که تاکستان‏‌ها و خانه‏‌های سلطنت واحد زردشت‏‌آباد را ویران کرده بود. شکارچیان، جنگجویان، قالین‏‌بافان و جولاها این آهنگ‌‏ها را به یاد نمی‏‌آورند. حتا سرودهای سنتی و قدیمی‏‌یی که سده‏‌ها پیش زنان و مردان سلطنت واحد زردشت‏‌آباد باهم یک‌جا در جشن‏‌هایی چون سبزه‏‌نوشین، بهاره، گندمی و فصل برداشت انگور می‏خواندند، یک‌سره از حافظۀ تاریخی پاک شده بودند و اهالی به همت خرد جمعی پربار خود نیز نمی‌‏توانستند اهمیت چسپیدن به ریشه‏‌های تاریخی را بدانند. ص: 130

مردان زردشت‌‏آباد در خیال‏‌پردازی‌‏های همیشه‌گی‌شان، بلندی و پستی‌‏های تن‌مان را مجسم می‏کنند، اما خیالات‌شان توانایی ره‌‏یابی به ساحت فکر و ذهن مان را ندارند و نمی‏‌توانند ما را به عنوان یک کلیت به‏‌هم پیوسته و جدانشدنی تن و روان ببینند. ص: 66

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: ادبیات و شعرچار دختر زردشت
به دیگران بفرستید
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
حمایت مالی
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است
گفت‌وگو

در افغانستان ازدواج برای زنان پناه و برای مردها سکس است

7 حوت 1396

ویدا ساغری به دلیل مبارزات پیوسته اش، در زندگی شخصی و کاری خود تجارب یکسان دارد. دیدی از بالا به پایین، برخورد غیر عقده‌مندانه و راه حل یابی برای کاهش آسیب، باعث پیروزیی مبارزه او...

بیشتر بخوانید
«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»
روایت

«شب که ناپدری‌ام به من تجاوز کرد…»

26 ثور 1402

خودش را «گندم» معرفی می‌کند، خال‌کوبی ظریف روی گردنش، مو‌های که دخترانه‌ کوتاه شده است، دستانی نه چندان ظریف و ناخن‌های لاک خورده و لحن خاص حرف زدنش همگی نشان می‌دهند او زن است که در کالبد یک مرد به دنیا آمده...

بیشتر بخوانید
تجربه‌ی دردناک نخستین سکس
روایت

تجربه‌ی دردناک نخستین سکس

27 میزان 1399

نویسنده: آژفنداک محفل نکاحم بود و از خوشی در لباس نمی‌گنجیدم. همه چیز درست و ‌عادی بود و قرار بود یک زندگی عالی داشته باشیم. من به او خیلی عزیز بودم و همین‌طوری او به...

بیشتر بخوانید

فراخوان همکاری؛
رسانه نیمرخ بستر برای روایت زندگی، چالش‌ها و مبارزات زنان و جامعه +LGBTQ است.
ما به دنبال مطالب هستیم که بازتاب‌دهنده واقعیت‌های تلخ، امیدها و جریان‌های مقاومت و مبارزات آزدی‌بخش شما از زندگی تحت حاکمیت طالبان باشد.
نوشته‌ها و آثار خود را در قالب متن، صدا، تصویر و ویدیو برای ما ارسال کنید. ارسال مطالب

  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Menu
  • درباره ما
  • تماس باما
  • حمایت مالی
Facebook Youtube Instagram Telegram

۲۰۲۴ نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • روایت
  • گفت‌وگو
  • تحلیل و ترجمه
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • عکس
    • پادکست
  • بیشتر
    • زنان و مهاجرت
    • روایت‌رنگین‌کمانی‌ها​
    • صلح و امنیت
    • ترجمه
    • فرهنگ و هنر
    • نخستین‌ها
EN