مطالعه در مورد زنان و مسائل مربوط به آنان، سابقهای طولانی در افغانستان ندارد. به همین منظور برنامهریزی بدون شناخت همه جانبه از وضعیت زنان و موقعیت آنان در جامعه کاری اشتباه است. برنامهریزی توسط زنان پیشرو و قدرتمند برای زنان جامعۀ افغانستان میتواند به شناخت بیشتر وضعیت زنان کمک نماید. از ویژگیهای دوران نوین بهخصوص از دورۀ اول طالبان و جمهوریت به بعد، افزایش تلاش بهمنظور دستیابی زنان به فرصتهای اجتماعی برابر با مردان است. موضوع زنان در دوران طالبان باید توسط زنان پیشرو مورد مطالعه قرار گرفته و مانند دیگر موضوعات اجتماعی و انسانی چون نوع نقش، زمان ایفای نقش، باورهای سنتی و مذهبی، مبارزات مدنی، بدنامی، فشار روحی و روانی، چندگانگی نقش، تعارض نقش و… پردازش شود.
بدون تردید نقش زن در خانواده و جامعه بدون جایگزین است و همواره با داشتن مسئولیت پرورش نسل آینده در خانواده و جامعه به گونهای مؤثر در روند توسعۀ اجتماعی نقش دارند. افزایش اشتغال زنان در دورۀ جمهوریت، پیشرفت و افزایش سطح تحصیلات زنان، آگاهی آنان به مشارکتهای اجتماعی، سیاسی و پذیرش نقشهای اجتماعی افزایش یافته بود؛ بنابراین با توجه به نیازهای زنان در جامعه و بازگشت طالبان به قدرت، آسیبهای فردی و اجتماعی در بین زنان افزایش یافته و نقشهای اجتماعی و سیاسی آنان در تعارض با گروه تروریستی طالبان قرار گرفتهاست. مشکلات جامعۀ زنان و تبعیضاتی که علیه این گروه از انسانها توسط طالبان اعمال میشود از جمله موارد مهمی است که باید بهعنوان مسئلۀ اصلی زنان به آن پرداخت. برای بررسی اینکه چه ظلم و تبعیضی بر علیه زنان در افغانستان صورت میگیرد، باید به جایگاه زنان در بافت جامعۀ طالبانی توجه نموده و انحرافاتی را که از قواعد و دستورات این گروه بر زنان اعمال شده بهعنوان تبعیض و ظلم اجتماعی قلمداد کرد. آزادی زنان و دفاع از حقوق زنان، شعارهایی است که همیشه و بهخصوص در مناسبتهایی مثل ۸ مارچ (روزجهانی زن) از تریبونهای مختلف شنیده میشود، اما جامعۀ زنان در افغانستان از کاستیها و تعارضهایی فراگیر رنج میبرند که هر یک بحثی مستقل را میطلبد.
در مورد حضور زنان در جامعه نظرات متفاوتی وجود دارد؛ دیدگاه سنتی با تأکید بر تفاوت بیولوژیک، زنان را موجوداتی ضعیف میداند و آنان را از هر نوع فعالیت عمومی منع میکند. دیدگاه دوم، زنان و روشنفکرانی هستند که خواهان حضور بیقید و شرط زنان در تمام سطوح اجتماعی، سیاسی و حکومتی بوده و مرد را عامل بدبختی و زن را جنس برتر میدانند. در دیدگاه سنتی (طالبانی) زن تابعی از مرد تعریف میشود و مسئولیتهای او نیز در خصوص خانواده به اندازۀ اختیاراتش محدود است. زن هیچ مسئولیتی در خصوص مسائل خانواده ندارد. مرد مکلف به تأمین مخارج خانواده، حفظ امنیت و … میباشد. در دیدگاه سنتی زن نه یک عضو همطراز با مرد که ذیل تملکات مرد تعریف میشود و تنها وظیفۀ آن تمکین جنسی و تولید مثل است و این رابطه موجب اعمال محدودیتهایی نیز برای زنان میشود که خود بحثی وسیع و گستردهاست.
امروزه در جوامع مدرن، روابط بین زن و مرد زیرگروه حقوق بشر تعریف میشود. یعنی زن و مرد بهصورت مساوی در خانواده و اجتماع، دارای اختیار و مسئولیت هستند و هیچیک تابعی از دیگری محسوب نمیشوند؛ بلکه هر کدام با شخصیتی مستقل به ایفای نقش خود در جامعه میپردازند. آنچه در جامعۀ افغانستان بیشتر موجب تنش و خشونت میشود ناشی از تعارضی است که طالبان در تعریف حقوق زن و مرد دارند. این تعارض در فهم تناسب حقوق و مسئولیت در کنار عدم آگاهی از روانشناسی جنسیتی طالبان، مهمترین عامل بروز اختلافات و خشونتها بر علیه زنان میتواند باشد.
امروزه بسیاری از کشورهای جهان خواستار دستیابی به توسعه هستند. طرحهای توسعهای که در توجه به مشارکت اجتماعی زنان، مقولههای محوری آن میباشد. دستیابی به توسعه، بدون مشارکت فعال زنان در تمامی عرصهها اعم از خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر نیست. یکی از مهمترین اهداف زنان پیشرو، بحث توانمندسازی زنان با تأکید بر مشارکت زنان بهمنظور مشارکت فعال آنان در اجرای برنامهها و طرحهای توسعهای باید باشد و اینکه چه راهکاری میتوان ایجاد کرد تا به زنان اختیار داده شود در جامعۀ مردسالار و دگماندیش طالبانی حضور داشته باشند، تواناییهای خود را گسترش دهند و بر سرنوشت خود تسلط پیدا کنند.
با تغییرات فرهنگی در زمان طالبان، ساختار سنتی خانواده (پدرسالاری) که بیشتر مبتنی بر تفاوتهای جنسیتی و وجه مشخصۀ آن اقتدار مردان در خانه بود دوباره شکل گرفت و اشتغال زنان، آموزش زنان، نبود رسانه و آگاهی برای زنان و حضور آنان در جامعه کمرنگ شد.
در دو دهۀ گذشته و در حکومت جمهوریت، دگرگونیهای چشمگیری در افغانستان بهوجود آمد، آزادی نسبی، دموکراسی و… تغییراتی در ساختارهای جامعه بهخصوص در بین زنان، خانوادهها، در نگرش، رفتارها و هنجارهای جامعه بهوجود آورد. بنابراین بالا رفتن سطح آگاهی، حضور و فعالیت زنان در جامعه موجب آزادی و پیشرفت بیشتر در افراد جامعه میشود. با اینکه در جامعۀ دورۀ جمهوریت، ارزشها و باورهای سنتی هنوز وجود داشت، هنوز مردان به تقسیم کار جنسیتی اعتقاد داشتند و کار اصلی زن را رسیدگی به امور خانهداری میدانستند.
مسئلهای که در رابطه با تغییر نقش زنان و حضور آنان در جامعه توسط طالبان بهوجود آمد، آسیبهایی را به شاکلۀ ساخته شده در دورۀ جمهوریت بهوجود آورد؛ از جملۀ این آسیبها ناسازگاری بین نقشهای گذشته زنان و نقشهای اجتماعی امروز آنان است که موجب تعارض و ایجاد دوگانگی در بین زنان گردیده و برای حل آن به خیابانها آمدند. پس از روی کار آمدن طالبان، فعالیت زنان در محیط بیرون از خانه به حالت جوامع سنتی برگشت و باعث احساس ناامنی و تهدید برای زنان شد. در نتیجه بروز فشارهای روحی و روانی در زنان افزایش یافت و بر تمام مسائل زندگیشان تأثیر گذاشت.
ممنوعیت کار، محدودیت مشاغل، پایین آوردن دستمزد زنان، غیر زنانه تعریف شدن بسیاری از شغلها، محدودیت بیشتر بازار کار و آسیبهایی که از عمومیت دادن نگاه جنسی به زنان چه بهصورت مشروع و نامشروع در جامعه رواج یافتهاست را میتوان از بزرگترین مشکلات زنان امروز داخل افغانستان دانست. در حالی نگاه سنتی به اشتغال زنان از رسانههای طالبانی ترویج میشود که وجود طبقه زنان نیازمند اشتغال که هر روز وسیعتر میگردد، نادیده گرفته میشود. تفکر سنتی نه قادر به تحت پوشش قرار دادن معاش همۀ زنان توسط مردان با افزایش ازدواج و رواج چند همسری است، نه قادر به تعریف نهادهای تأمین کننده معاش این طبقه است. جالبتر این است که ممنوعیت اشتغال زنان و نداشتن درآمد زنان سرپرست خانواده و تأمین زندگی آنها نه حفظ آموزههای دینی، چهبسا عاملی است بر شیوع بیاخلاقیهای اجتماعی. حرام قائل شدن بر اشتغال زنان توسط طالبان در اجتماع و نگاه جنسیتی به زنان که از نگاه سنتی نشأت میگیرد، رنج این طبقه را مضاعفتر کردهاست. زنان پیشرو، خلاق و قدرتمند افغانستان باید بدانند، وضعیت زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند تحت تأثیر تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی (اشتغال، بهداشت، ازدواج، باروری، آموزش و پرورش) قرار داشتهاست. زنان پیشرو باید بیندیشند و پاسخ دهند، چرا زنان در جامعۀ افغانستان سختتر از مردان کار میکنند، این در حالی است که در مقابل کار سخت بهایی ناچیز به آنها داده نمیشود؟ همچنین با توجه به همه جانبه بودن مفهوم توسعه، هنگامی روند توسعه سیر مطلوب را در جامعه پیدا میکند که امکانات و تمهیدات فراهم آمده برای نیمی از جمعیت یعنی زنان، به گونهای باشد که ضمن حفظ و تقویت شئونات انسانی و تحکیم جایگاه وی در خانواده و جامعه، زمینۀ شکوفایی، ابتکار و خلاقیت را برای آنان ایجاد کرده و امکان ارتقاء فرهنگی، مشارکت سازنده و گستردهشان را نیز در جامعه فراهم آورد.