یک: آزادی بیان و نقش آن در تأمین آزادی انسان
آزادی ابراز فکر، اندیشه، آزادی دسترسی به معلومات و اطلاعات جزو حقوق اساسی بشر است که شکلگیری نظام سالم فکری، فرهنگی و سامانپذیری انسان، محور جامعه و سیاست بدون آن غیر قابل تصور است. آزادی بیان پلی میان داعیهٔ فردی و اجتماعی عدالت، آزادی و سایر ارزشهای انسانی است که فضای خاموش و ستمزدهٔ جمعی را صدا و فریاد می بخشد و کثرت و تنوع در فهم و فکر آدمی را رسمیت میدهد. آزادی مطبوعات تنها از این جهت مهم نیست که دستاندرکاران حرفهای، حق کار و فعالیت داشته باشند، بلکه از آن جهت مهم است که حق آزادی بیان، ابراز فکر، اندیشه و حق دسترسی به معلومات و اطلاعات همهٔ شهروندان با آن گره خوردهاست. بدون داشتن مطبوعات آزاد و گردش آزاد اطلاعات، رسیدن به آزادی ناممکن است. اغلب تحولات سیاسی در جوامع بشری برای عبور از دیکتاتوری، خودکامگی و ستم، با مطبوعات رقم خوردهاست؛ زیرا جرقههای اولیهٔ هر انقلاب و حرکت اصلاحی، مشروط به دو اصل آگاهی، فهم وضعیت موجود، عوامل و عناصر تداوم آن، ایده، فکر و برنامههایی برای تغییر آن است. مطبوعات به جمعی ساختن این آگاهی و به همگانی ساختن ایده، فکر و ایجاد هماهنگی و بسیج عمومی کمک میکند. بدین جهت همهٔ دیکتاتورهای تاریخ، بزرگترین هراسشان از آزادی بیان و حق ابراز فکر و اندیشههای متفاوت بودهاست. در برابر آن، همهٔ ملتها برای رسیدن به آزادی بیان، ابراز فکر و اندیشه، از مراحل دشوار تفتیش عقاید و سانسورهای قبل و بعد از انتشار و محدودیتهای گسترده بر آزادی بیان و فعالیت رسانهها و مطبوعات عبور نمودهاند و قلمهای بسیاری در این راه شکسته و سرهای بسیاری بر دار رفتهاست. راه آزادی و عدالت پر از دارها و صلیبهایی است که گردن بلند آزادی در آن آویخته شده و «زبانهای سرخی که سر سبز» بر باد دادهاست، تا به شکوفایی سبز آزادی برسد.
امروزه آزادی مطبوعات و رسانهها با آزادی بیان، حق ابراز فکر، اندیشه و حق دسترسی به معلومات گره خورده و بهعنوان حق اساسی انسان بهرسمیت شناخته شدهاست. مطبوعات آزاد، مستقل و کثرتگرا بهعنوان ستون چهارم دموکراسی در اصلاحات و تحولات سیاسی و اجتماعی نقش اساسی و کانونی دارد. با معرفی اینترنت و پدید آمدن فضای مجازی، آزادی بیان بیش از هر زمانی به یک حق فردی هر انسان بهعنوان واحد سیاسی تبدیل شدهاست. هرچند، اصول حرفهای کار مطبوعاتی و تفکیک میان اصل، جعل، دقیق و دروغ را دشوار ساخته و اخلاق حرفهای را با بحران نفسگیری مواجه ساختهاست، اما تا رسیدن به نظم جدید، دسترسی همگانی به پلت فورمهای اجتماعی برای ابراز فکر و اندیشه، شریکسازی معلومات و اطلاعات، دنیای رسانه و معلومات را دچار تحول شگرف و بزرگی نمودهاست. از نقش «سیانان» در تعیین اجندای سیاسی» تا نقش توییتر در تحولات گستردهٔ سیاسی موسوم به «بهار عربی»، تعامل رسانه و شهروند، گردونههای دشوار گذار جدیدی را باز نمودهاست. این دگردیسی سریع و گسترش فعالیت مطبوعاتی و شکسته شدن مرزهای سنتی در فعالیتهای رسانهای، ضرورت بازبینی و بازاندیشی چگونگی عبور ما از دنیای مطبوعات سنتی و مکتوب به دنیای دیجیتال و مجازی را نیز به میان آوردهاست.
در هر حالتی، آزادی گفتار و اندیشه چنان همگانی شدهاست که خیال توقف و تعطیلی آن، امر محال و یا حداقل دشوار مینماید. گزینههای خروجی خبر، فکر و اندیشه بیش از هر زمانی متنوع و متکثر شدهاست و دسترسی شهروندان به آن سهلتر، آسانتر و به همان میزان کنترل آن برای حاکمان دشوارتر و نفسگیرتر. آزادی بیان و پذیرش اصل مطبوعات آزاد و مستقل و کثرتگرا، سرنوشت نهایی در سیر تکاملی جوامع انسانی است و مبارزه با آن جز تلاش بیهوده برای پنهان کردن ناتوانی حکام و بیمایگی آنان نیست.
دو: مطبوعات در افغانستان
حکومتها در افغانستان بهدلیل خانوادگی بودن و طبیعت استبدادی آن، همیشه از آزادی بیان، اندیشه و فعالیت مطبوعات هراس داشته و علاقهای برای ترویج و حمایت از آن نداشتهاند.پیشینهٔ مطبوعات در افغانستان با نشریهٔ «شمسالنهار» در عصر امیر شیرعالیخان میرسد که تحت تأثیر افکار اصلاحطلبانه و تجدد گرایانهٔ سید جمالالدین افغانی تأسیس گردید. سراجالاخبار، بیشتر شبیه خبرنامهٔ دربار بود که برای اشراف سیاسی نشر میشد و عامهٔ مردم و نخبگان بیرون از دربار به آن دسترسی زیادی نداشتند و اگر داشتند چیزی را که میخواندند تبلیغات دربار و اخبار ظلاللهی بود. با آنهمه! همین غنیمت اشرافی دولت مستعجل بود و دوام نیاورد. در زمان امیر عبدالرحمنخان که سیاست مشت آهنین تطبیق میشد، نه تنها مطبوعات و آزادی بیان و ابراز عقیده جایی نداشت؛ بلکه با هر نوع وسیلهٔ ارتباطی که مردم را با همدیگر و یا با جهان وصل کند نیز مخالفت میشد. امیر عبدالرحمن حتی مخالف تلفن و خط آهن بود و آن را وسیلهای برای گمراهی مردم و و رود افکار خارجی میدانست. با مرگ او هرچند جباریت و استبداد نمرد، اما دورهٔ امیر حبیباللهخان، شاهد آغاز محدود فعالیتهای مطبوعاتی در سطح رسمی و در حلقهٔ اشراف سیاسی بود.
فعالیت مطبوعاتی با تعریف مدرن آن با «سراج الاخبار » آغاز شد. بهخصوص در دورهٔ زعامت شاه امانالله و با مدیریت محمود طرزی که بهعنوان پدر روزنامهنگاری افغانستان یاد میشود، روزنامهنگاری به کانونی برای اصلاحات و طرح ایدههای اصلاحی و پیشروانه مبدل گردید. هرچند در این مرحله و مراحل بعد به استثنای دههٔ دموکراسی مطبوعات در افغانستان، بیشتر به دستگاه تبلیغاتی شبیه بود که دیدگاه نظام سیاسی حاکم را انعکاس میداد، اما به نوعی به همگانیسازی اطلاعات و معلومات و اندیشههایی کمک میکرد که در ایجاد و جهتدهی تحولات و جنبشهای اجتماعی و سیاسی بعدی در افغانستان تأثیر بسزایی داشت و بهنحوی دروازههای معلومات را بهروی نخبگان افغانستان هرچند در سطح محدود باز نموده بود.
معرفی نظام مطبوعات آزاد و کثرتگرا به دورهای موسوم به دههٔ دموکراسی در افغانستان برمیگردد که در آن مطبوعات آزاد و خارج از حلقهٔ مطبوعات دولتی شکل گرفتند. نشریاتی مانند «انگار»، «ولس»، «ندای خلق»، «وطن» و بهعلاوه سایر نشریات غیر دولتی به شمول نیلاب، آیینه، اتوم، صدای ملت، پامیر، پیام افغان و الفبا نقش مهمی را در تحول نقش و رسالت مطبوعات در افغانستان ایفا نمودند. در این دوره، اصلاحاتی در شیوهٔ کارکرد و اطلاعرسانی نشریات دولتی نیز صورت گرفت که نقش و جایگاه آنان را در نظام مطبوعاتی افغانستان برجستهتر ساخت.
مطبوعات مهاجرت در دوران جهاد و مقاومت پدیدهٔ جدیدی بود که در آن صدها نشریهٔ چاپی در خارج از کشور تأسیس گردید که به نشر و اشاعهٔ افکار گوناگون سیاسی و اجتماعی میپرداخت. این نشریات برای اولین بار بهصورت گسترده برای همهٔ جناحها و جریانهای سیاسی افغانستان زمینهٔ ابراز افکار و ایدههای سیاسی و ایدئولوژی و خطوط اساسی مبارزهشان فراهم نمود. بهخصوص نشریات مهاجرین در ایران و پاکستان که کانون اصلی حضور و فعالیت احزاب سیاسی و جهادی کشور بود، در غنامندی و ارائهٔ تعریف جدید از مطبوعات افغانستان در حوزههای مختلف ادبی، سیاسی و فرهنگی نقش مهمی را ایفا نمود.
سه: مطبوعات در دوره جمهوریت دوم (۲۰۰۱-۲۰۲۱)
گسترش و توسعهٔ مطبوعات افغانستان در قالب یک نظام مطبوعاتی آزاد و کثرتگرا و به نوعی، انفجار اطلاعات همگام با پیشرفتهای جهانی در این زمینه پس از سال ۲۰۰۱ و باز شدن فضای عمومی صورت گرفت. این گسترش و گشایش جدید توانست تا حدودی فاصلهٔ افغانستان و جهان را در زمینهٔ فعالیت رسانهای کاهش دهد. قانون رسانههای همگانی با تصریح بر حق آزادی بیان و فعالیت رسانههای آزاد، مستقل و کثرتگرا با رعایت معیارهای جهانی و ارزشهای اسلامی به نوعی ترکیبی از نظام آزادیگرا و نظام مسئولیت اجتماعی را معرفی نمود که حداقل چهارچوبهایی را برای حمایت از رسانه و حقوق ژورنالیستان و دستاندرکاران حرفهٔ ژورنالیستی فراهم مینمود. روشهای حقوقی مشخصی برای رسیدگی به تخلفات رسانهای، ممنوعیت سانسور قبل و بعد از نشر و حق تأسیس تشکلات حرفهای، از موارد مهمی است که در این قانون صراحت یافتهاست.
در این برهه؛ در کنار رسانههای دولتی که بهصورت قالبی و کلیشهای و با نوآوری کمتری به کارشان ادامه دادند، رسانههای خصوصی اما گسترش بیپیشینهای یافت. بر اساس معلومات دیتابیس وزارت اطلاعات و فرهنگ تا قبل از سقوط نظام جمهوری دوم در آگوست ۲۰۲۱ میلادی، ۳۵۷۷ رسانه ثبت این وزارت بود که از آن جمله، ۲۴۸ تلویزیون، ۴۳۸ رادیو، ۱۶۶۹ رسانهٔ چاپی و ۱۱۹ آژانس خبری ثبت شده بود. هرچند بسیاری از این رسانهها عمر کمی پس از ثبت داشتند و در اثر مشکلات مالی قادر به ادامهٔ فعالیت نگردیدند، اما آنهایی که ماندند، توانستند فضای رسانهای افغانستان را بهطور اساسی متحول نموده و نقش مهمی را در شکلدهی افکار عمومی و ایجاد فشار و در نتیجه حسابدهی و شفافیت حکومت ایفا نمایند. دوران جمهوریت و بهخصوص دورهٔ ریاست جمهوری محمد اشرف غنی، دورهٔ کاملاً ایدهآل برای فعالیت رسانهها نبود و مشکلات زیادی به خصوص در عرصهٔ دسترسی به معلومات و اطلاعات وجود داشت، اما موجودیت مبانی قانونی و ضمانتهای حقوقی و فضای باز سیاسی به رسانهها امکان رشد و توسعه را داده بود تا بتوانند در شکلدهی افکار عمومی در افغانستان و انعکاس تکثر دیدگاهها و فضای چندصدایی در حوزهٔ سیاست و جامعهٔ افغانستان نقش مهمی بازی کنند.
در کنار سایر ژانرهای ژورنالیستی، ژورنالیزم تحقیقی نیز در این سالها جایگاه ویژه و درخوری را حاصل نمود. رسانهها با پرداختن به موارد خاص از کارکرد نهادهای حکومتی توانستند پرده از فساد و مشکلاتی بردارند که منافع عمومی و جمعی را متأثر مینمود و مؤثریت کارکرد این نهادها را در قبال منافع عمومی زیر پرسش قرار میداد.
رسانهها بهعنوان ستون چهارم دموکراسی، در فرهنگسازی سیاسی و توسعهٔ سیاسی در طی دو دههٔ گذشته، نقش اساسی داشتهاند. با توجه به فقر، اجندای سیاسی در میان احزاب و سازمانهای سیاسی، رسانهها توانستند فضای عمومی را برای بحث روی مسائل کلان ملی، اولویتها و ضرورتهای کار سیاسی مطرح نمایند که به نوبهٔ خود در غنامندی گفتمان سیاسی در افغانستان و جهتدهی به آن سهم ارزنده و غیر قابل انکاری داشت.
چهار: طالبان و تلاش برای برگشت به جامعهٔ تکصدایی
زوال دموکراسی در افغانسان با سقوط نظام جمهوری دوم، ادامهٔ کار رسانهها و نقشآفرینی سیاسی و اجتماعی آن را به شدت متأثر ساخت. با وصف دوام فعالیت رسانههای عمدهٔ کشور در طی هشت ماه گذشته، اما نحوه، شیوهٔ کار و سطح آزادی آنها برای پوشش خبری رویدادها و مسائل روزمره و کلان کشور دچار دگردیسی جدی شدهاست. در نبود نظام حقوقی تعریف شده، تعلیق قانون اساسی و قانون رسانههای همگانی و ضمانتهای امنیتی، آزادی بیان در عمل به تعطیلی کشانده شدهاست. طالبان با تعیین کمیتهٔ نظارت بر رسانهها، اعمال سانسور قبل و بعد از نشر را آغاز نموده و در موارد بسیار متن یا کلیپ تولید شده یا قبل از نشر سانسور شده و از نشر بازمانده و یا محدودیتهای بعد از نشر بر آن وضع شده و دسترسی عمومی به آن محدود ساخته شدهاست. با ادامهٔ این وضعیت تاکنون نزدیک به ۲۰۰ رسانه تعطیل شده و بقیهٔ رسانهها نیز به تبع شرایط شدیداً به خودسانسوری روی آوردهاند. منابع اطلاعاتی آنها و حق دسترسیشان به اطلاعات و معلومات کاملاً محدود شده و سخنگوی طالبان به تنها منبع خبری حکومت تبدیل شدهاست.
تلاشهای موجود حکومت طالبان برای استفادهٔ دوگانه از رسانهها بسیار ویرانگر است. آنها تلاش دارند تا با حفظ فعالیت رسانهها، چهرهٔ متفاوتی از خود به جهان نشان بدهند و اما با وضع محدودیت و تخویف دستاندرکاران رسانهها، عملاً آنها را بهسوی انفعال سوق میدهند تا در نهایت به دستگاههای تبلیغاتی گروه طالبان تبدیل شوند. زمینههای انتقاد کاملاً از میان رفتهاست و هر منتقدی با تهدید و ارعاب به سکوت کشانده شدهاست.
ممنوعیت پوشش خبری حوادث و رویدادها و وضع محدودیت کامل بر جریان گردش آزاد اطلاعات، اقدامات فلج کنندهای است که تاکنون صورت گرفتهاست. افغانستان امروز بار دیگر به یکی از خطرناکترین کشورها برای فعالیت رسانهای تبدیل شدهاست. هراس بر این است که دوام این وضعیت نظام رسانهای افغانستان و مطبوعات آزاد را به کاپی مطابق اصل نشریه مضرب المومن» طالبان تبدیل نماید و زمینهٔ هرگونه ابراز عقیده، نظر و نشر غیر جانبدارانهٔ معلومات و اخبار از بین برود. با این حال میتوان گفت که رسانهها بهعنوان ستون چهارم دموکراسی، امکان فعالیت آزاد را در نبود دموکراسی ندارند و موجودیت یک نظام سیاسی مردم سالار؛ ستون اول فعالیتهای آزاد رسانهای است.
پنج: نکتهٔ پایانی
در پایان، رسانهها در افغانستان موتور محرک اجتماع و ممثل روح جمعی ملت است که در بیداری اذهان، افکار و انعکاس احوال روزگار شهروندان نقش اساسی را ایفا مینمایند. رسانهها با قربانی شدنهای بسیار و بیشمار در طی دو دههٔ گذشته توسعه یافت اما امروز سانسور مستقیم و غیر مستقیم، تخویف، ارعاب خبرنگاران و در کل محدودیتهای وضع شده از سوی طالبان، موجب برگشت به نقطهٔ صفر، کاهش و تعطیلی چندصدایی، تکثر و آزادی مطبوعات است و جز راندن ما بهسوی یک جامعهٔ بسته و بیخبر نتیجهای ندارد. حمایت از رسانهها و آزادی فعالیتهای رسانهای پیششرط بازگشت به دموکراسی است. به سخن مولانای بزرگ:
جان نباشد جز خبر در آزمون / هر که را افزون خبر جانش فزون
جان ما از جان حیوان بیشتر/ از چه زان رو که فزون دارد خبر